تالار گفتگو انجمن معتادان گمنام ایران

نسخه‌ی کامل: سوال 4- وقتی فکری به سرم می زند آیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن فکر عمل
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سوال 4- وقتی فکری به سرم می زند آیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن فکر عمل می کنم ؟ به چه صورت دیگری رفتارهای من از روی اجبار است ؟
بدلیل نداشتن صبرهمیشه ودرهمه کارمن عجله داشتم ودارم هروقت موضوعی بفکرمن خطورمیکردبدون درنظرگرفتن وسبک وسنگین کردن ان موضوع سریع دست بعمل میشوم حتی کوچکترین مشورت رادران رابطه باکسی نمیکنم که درواقع بایدعکس العمل من باروشن بینی باشد ودررابطه باهرفکری چندلحظه به خودم اجازه بدهم ودران رابطه فکرکنم وتمام جنبه های مثبت ومنفی انرادرنظربگیرم.اگراین فکردرحدوسوسه بودبایدبادعای ارامش شروع کنم وازابزاری که این برنامه دراختیارم گذاشته استفاده کنم باراهنمایم تماس بگیرم وبه یکی ازجلسات رجوع کنم وبادوستان همدرد درتماس باشم تاازان فکرمخرب رهاشوم.بصورتی رفتارهای من منجربه اجبارمیشودکه به ان فکریاوسوسه بهابدهم که اجباردران کارصددرصدبه مصرف ختم میشود.
بله بیشتر مواقع بدون در نظر گرفتن عواقب ان به ان عمل می کنم البته همیشه در ان لحظه باور دارم که کگارم درست است چون دیگه در ان لحظه مننیستم و دستور دهنده بیماری من است مثلا در دعوا کردن اول طوفان ده دقیقه ای به راه می اندازم و بعد از فروکش کردن تازه فکر می کنم که چکار کرده ام من در ان ده دقیقه مثل ماشینی بی راننده هستم و حتی اگر به قیمت مرگ من تمام شود انجام می دهم چون دستور دهنده غرور متورم من است و یک شمشیر به نام اعتیاد فعال و اجبار بالای سر من است انصراف از کار ایجاد رابطه احساسی خرید وسیله ای جواب دادن به کسی سرعت و یا شریک شدن
قسمت دوم سوال : رفتارهای دیگر من از روی اجبار : وقتی فکری به سرم می زند و به عواقب ان فکر نمی کنم
وقتی فقط به لذت چیزی فکر می کنم وقتی که از روی نواقص اخلاقی عمل می کنم وقتی که یک چیز را تکرار می کنم و به ان عادت می کنم وقتی که از روی نیاز کاری می کنم (گرسنگی) وقتی که فقط به منافع خودم فکر می کنم و غرق چیزی می شوم وقتی که اول کاری انجام می دهم و بعد به ان فکر می کنم
مفهوم اجبار : قدرت غیر منطقی و غیر قابل مقاومتی است که باعث ادامه مصرف نواقص بدون در نظر گرفتن عواقب ان می شود
وسوسه و اجبار به همدیگر متصل هستند 
اجبار یک میل غیر منطقی به ادامه مصرف بدون توجه به عواقب ان است زمانیکه چیزی به دلخواه من نباشه من از خودم رفتار اضطراری نشان میدم بدون اینکه به پیامدها و عواقبش فکر کنم مثل وقتی که عصبانی میشم البته اکثر افکار ما از روی هوای نفس ماست مثل شهوت .تنبلی.پرخوری.شوخی کردن که شاید باعث ازار کسی بشه زمانیکه فکری به سرم بزنه و من از روی اجبار عمل کنم حق انتخاب از من گرفته میشه و فکرم به من میگه چکار کنم در این مواقع دیگه رفتارم از دستم خارج میشه بیماری من فعال میشه از مشکلات و مسئولیتهایم فرار میکنم و از روی اجبار عمل میکنم که با روشن بینی (فکر کردن به نتیجه کار)باز نگه داشتن دریچه افکار(دیدن و شنیدن تجربیات جدید و پذیرفتن قسمت های درست ان) دعا کردن و از خدا کمک خواستن قبل از انجام افکارم میتوانم از روی اجبار عمل نکنم
در گذشته بلی ولی الان نه.
وقتی دیدم تونلی میشود و فقط لحظه لذت را به خاطر می آورم وقتی از روی نواقص اخلاقی عمل می کنم با نهایت توان به اوج لذت آن فکر می‌کنم نه به چیز دیگری زمانی که فقط به خودم و منافع خودم و به نیازهای خودم لذت های خودم اهمیت می‌دهم
سوال 4- وقتی فکری به سرم می زند آیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن فکر عمل می کنم ؟ به چه صورت دیگری رفتارهای من از روی اجبار است ؟

قسمت اول سوال - در گذشته بلی در دورانی که اعتیادم فعال بود وقتی فکری به سرم میزد به تنها چیزی که فکر نمیکردم عواقب ناشی از انجام اون کار بود و فقط به لذتهای اون کار فکر میکردم . در اینحالت نیروی قوی در درون من برای انجام اون کار شکل میگرفت و من انجامش میدادم . اما از زمانی که با قدمها و اصول رحانی نهفته در آنها  آشنا شدم و سعی کردم اون اصول رو توی زندگیم بکار ببرم اجبار به مصرف وسوسه در من کاهش پیدا کرده و سعی میکنم از خودمحوری هایم دست بکشم . با کمی تامل سعی میکنم با تماس با راهنما و سایر دوستان بهبودی اون وسوسه رو کنکاش کنم و زیر بنای اون رو بیرون بیارم و در صورتی که به خودم یا دیگران خسارتی نزنم  انجامش بدم

قسمت دوم سوال - عموما عمل به وسوسه از خودمحوری سرچشمه میگیره . وقتی وسوسه ها بشکل دایم باشند تبدیل به اجبار میشوند . اینروزها وقتی به یک نقصم بها میدم وسوسه انجام اون کار اجبار به مصرفم میشه .
با سلام....
وقتی فکری یا وسوسه ایی به سرم میزند یا رنجش میگیرم یا امنیتم به خطر میافتد یا دست روی نقاط ضعفم میگذارند یا ازم انتقادی میشود،سیستم دفاعی بیماری اعتیادم (انکار)فعال میشود بهمراه آن احساساتم بَرانگیخته میشود و بعد نواقصم بکار میافتند و بدون صبر و تحمل و تفکر واکنشهای افراطی از خودم نشان میدم و تقریبا دیگر از تعادل خارج میشوم.
وقتی فکری بسرم میزند قدرت تشخیصم بشدت ضعیف میشود.وقتی فکری بسرم میزند باید اول آنرا نوشت یا با راهنما درمیان گذاشت تا فرصت مشاهده آنرا داشته باشم،نیروی برتر همیشه از طریق ایده های پس از فکر و مشورت با ما در ارتباط است.
هر کجا فکری آمد باید احتمال بیماری را داد پس آنی عمل نکنیم هر کجا آنی عمل نکردم یعنی به روشن بینی رسیدم.
بیماری_ یعنی واکنشها و لذتهای آنی ولی دردهای آزار دهنده طولانی و پایدار.

بهبودی_ یعنی صبر،تحمل و دردهای آنی ولی لذتهای روحانی،طولانی و پایدار.
 اگه فکر بکنم پیامدهاش رو هم بررسی میکنم . اما مشکل من اونجاییه که اصلا فکر نمیکنم و فقط از روی اجبار عمل میکنم ..
 خودخواهی صورت دیگه ای از اجباره مثل چشم چرونی و بد دهنی خشونت دعوا و ...
سوال 4- وقتی فکری به سرم می زند آیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن فکر عمل می کنم ؟ به چه صورت دیگری رفتارهای من از روی اجبار است ؟

بله پرخاشگر میشم لذت جو میشم ادم حق به جانب میشم دیگران رو نمیبینم
مثال من تو جیبم 1000 تومن پول ندارم ولی میرم یه گوشی میخرم 20 میلیون چرا چون دنبال کلاس گذاشتن و لذت بردن از اون گوشی این کار رو میکنم وقتی که موعد چکش میرسه باید بزنم تو سرم یا بفروشمش زیر قیمت یا برم بهره بگیرم و خیلی مشکلات دیگه قسمت دوم خشم-حسادت-توقع-فقط یرای امروززندگی نکردن-دروغ-چشم چرانی 
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۰۴ عصر)admin.a نوشته است: [ -> ]سوال 4- وقتی فکری به سرم می زند آیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن فکر عمل می کنم ؟ به چه صورت دیگری رفتارهای من از روی اجبار است ؟
معمولا ما این کار را انجام میدهیم.
افکار بدون اینکه بشود جلوی آنهارا گرفت می آیند و ما بر اساس عادت بدون تفکر این اعمال را انجام می دهیم مخصوصا اگر لذتی را در فکرمان دنبال کنیم.

هجوم افکار زیاد می شود و تولید احساسات منفی میکند.
ساده ترین راه برای رها شدن از فکر وسوسه ایجاد وقفه در آن فکراست،وقتی که ما تحت تاثیر وسوسه های فکری خود هستیم و یا از نقص افراط استفاده میکنیم نهایتا رفتار های ما از روی اجبار خواهند بود.

هجوم افکار و وسوسه های فکری ← اشتغال فکری ← عصبانیت ← درد فیزیکی ←احساسات منفی← عادات خود محورانه و اجبار
   شاید اینطور نباشد که فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن عمل کنم ،‌اما احساس می کنم در اکثر مواقع تصمیم درست نمی گیرم . چرا ؟ چونکه ذهن و فکر من محدود است و همه ی ابعاد را پوشش نمی دهد ، و همه نوع تجربه ای را هم کسب نکرده ام ، به خاطر همین در نهایت به این نتیجه میرسم که باید مشورت کنم و از تجربه ی دیگران استفاده کنم.
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۰۴ عصر)admin.a نوشته است: [ -> ]سوال 4- وقتی فکری به سرم می زند آیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن فکر عمل می کنم ؟ به چه صورت دیگری رفتارهای من از روی اجبار است ؟
مواظب وسوسه های جدیدم باشم,قسمت اول اینکه آنرا انکارمیکنم,قسمت دوم مشارکت نمیکنم,بخاطربی تفاوتی درموردکارهایم مثل مسافرت رفتن,پول قرض دادن یاقرض گرفتن,شغل عوض کردن,گرفتن رهجوی جدید
(پیامدش هم ازدست دادن انرژی وحالخرابی من است )و باعث میشوددرمنزل ازروی اجباروبیماری عمل کنم ,به خودم ودیگران درمحل کارحق انتخاب نمیدهم ,رابطه نادرست واحساسی وعاطفی وخانواده اینگونه رفتارهای من از روی ترس میباشد
درموردعکس العمل های غیرمنتظره
در مورد اعمال و رفتار منفی بی دست عمل میکنم چون لذت جویی مانع فکر کردن به عواقب کار میشه و بالعکس در مورد انجام وظایف و مسئولیت ها فکر میکنم و چون نیاز به همت و پشتکار داره و با تصور اینکه لذتی نداره تمرد میکنم.

به صور مختلف رفتار های من از روی اجبار است، برای من از روی ترس، غرور و خودخواهی است که عوامل اصلی اعتیاد من می باشند....
ترازسوال 4قدم1???

رفتارهای آنی خودرا بنویسید؟

مثال?کنترل کردن ومشارکت نکردن ,عصبانیت وصبرنکردن
بله ، ما زمانی که بیماریمان فعال است هر فکری که به سرمان میزند بدون در نظر گرفتن پیامدهایش آنرا عملی میکنیم ، زیرا دیگر کنترل رفتارهایمان را از دست میدهیم ، گویا افسار زندگی ما در دست کس دیگری است ، کس دیگری بنام بیماری اعتیاد که ما در مقابل آن عاجزیم ، در چنین شرایطی رفتار و کردار ما خودخواهانه میشود و لذا ناهنجاریها وارد زندگی ما میشود و زندگی ما را آشفته میکند ، بطور مثال ؛
-         اولین باری که مواد میخواستیم مصرف کنیم میدانستیم که این کار خانمانسوز است ، اما بدون در نظر گرفتن پیامدهایش ، انگار اجبار به این کار داشتیم .
-          حضور در محافل غیر امنی که خوشایند ما نبودند  ، ولی مثل اینکه اجبار داشتیم در آنجاها حضور داشته باشیم .
بله به دلیل خود محور بودن هر فکری که به سرم میزد سریع و بدون فکر انجام میدادم و به عاقبت ان فکر نمیکردم به خاطر شناخت نداشتن بیماریم تمام رفتارهای من از روی اجبار بود مصرف مواد وسوسه خودخواهی نداشتن مسئولیت زیرا بیمار بودم و عاجز .
عواملی همچون خودمحوری، لذت جویی، زیاده خواهی، عادت و... باعث می شود  که هر فکری که به سرمان می زند بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن فکر عمل کنیم 
چرا که افکار ما تحت کنترل بیماری  و دید ما تونلی است ، که تنها هدف(لذت جویی) را می بیند و دیگر هیچ.
که در چنین شرایطی رفتار و کردار ما خودخواهانه و در نهایت تحت کنترل بیماری اجباری می شود لذا ناهنجاریها وارد زندگی ما میشود و زندگی ما را آشفته می کند.
هدف های زندگی ما اگر تحت تسلط هوای نفس قرار گیرند به اینگونه عمل میشود که بدون درنظر گرفتن پیامدهای آن سریعا" به آن عمل می کنیم و برای دستیابی به آن هدف ناسالم به هر عمل ناسالم و غیر اصولی متوسل شویم
از روی ریشه بیماری منه  .خودم میدونم و هر روزم  باهاشون دست و پنجه نرم میکنم  و هر وقت فکری  میاد سراغم  چون تو برنامه هستم و دستم تو دست همدردام سعی میکنم بهش بها ندم  ولی یه وقتایی  دستم خط میخوره  و خودمو اذیت نمیکنم فرصت اشتباه به خودم  میدم و سعی خودم  رو میذارم  رو این که تکرار نکنم  از خدا میخوام  کمکم کنه یادم نره  از کجا امدم  و دستمو از این حلقه با عشق جدا نکنه .و یاد بگیرم که قبل از هر کاری به عواقبش فکر کنم  با مشورت راهنما یا دوست همدرد
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۰۴ عصر)admin.a نوشته است: [ -> ]سوال 4- وقتی فکری به سرم می زند آیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن فکر عمل می کنم ؟ به چه صورت دیگری رفتارهای من از روی اجبار است ؟
تا زمانی که به برنامه و دوستان بهبودی وصل هستم خیر ولی تا یکم فاصله میگیرم و از اصول روحانی دور میشوم بله تمام کارهایم بدون فکر میشود ومواقعی که ضد ارزش هاراارزش بدانم و برایش توجیه و بهانه بیاورم عمل های من از روی اجبار است
درود به دوستان خوبم  
بله. من بیشتر وقت هابدونه این که درنظر بگیرم عواقب آن عمل چیست به آن عمل میکنم.،. من دربیشتر آن مواقع باور دارم که رفتارم درسته. چون در اون لحظه من خودم نیستم بیماریم من را کنترل میکند.،. 

مثال: جواب دادن به کسی . انصراف از کار . رابطه احساسی بر قرار کردن‌....

پخش دوم سوال؛ رفتار های من از روی اجبارهست وقتی یه فکری به سرم میزنه به عواقب اون فکر نمیکنم.،.
وقتی فقط به لذت های آن فکر میکنم. وقتی که من از روی نواقص اخلاقی ام عمل میکنم.،. 
وقتی که فقط به منافع خودم فکر میکنم.،. 
وقتی که اول یه کاری انجام میدم بعد به اون کار فکر میکنم .،.
مفهوم اجبار ::» قدرت غیر قابل مقاومتی و غیر منطقی که باعث مصرف نقص های من است بدونه در نظر گرفتن عواقب آنها«:

 
بله.. بخاطر نداشتن صبر و عجول بودن واینکه ب خواستم برسم بدون در نظر گرفتن عواقب کار از روی لذت جویی اون کار انجام می‌دهم.
بعضي وقتها بله و بعضي وقتها نه ،البته اين اواخر بهتر شده اما بستگي به شرايط و موقعيت من دارد ، در مورد روابط وقتي فكری به سرم اومد انجامش مي دم ، آنقدر دلايل موجه برا خودم پيدا مى كنم كه عواقبش را برا خودم به حداقل مى رسانم ، حتي مي ترسم به خيلي از پيامك ها جواب بدم چون مي دونم عواقبش چيه
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۰۴ عصر)admin.a نوشته است: [ -> ]سوال 4- وقتی فکری به سرم می زند آیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن فکر عمل می کنم ؟ به چه صورت دیگری رفتارهای من از روی اجبار است ؟
سلام بله بعضی وقتاچون من فقط به فکرمنافع خودم هستم‌ ودلم میخواهدازآن فکرجوری عمل کنم وبگم خواست خدابوداین فکربه سرمن بزند
به صورت خودخواهی غرور لجبازی تن به خواری ندادن
سلام داریوش معتاد
من هیچ وقت به پیامدهای عملکردم فکر نمی کردم و خود را با غرور و بزرگ بینی گول میزدم و فکر میکردم من هیچ عواقبی را تحمل نمی کنم.من همیشه از روی اجبار کاری را انجام می دادم و حتی محبت هایم هم همین گونه بود.در زمانی که وارد جلسات شدم متوجه شدم که سر خودم را کلاه می گذاشتم و همیشه اتفاقات زندگی را نمی پذیرفتم.
باسلام
الف – وقتی فکری به سرم میزند اکثرمواقع ما تسلیم افکار و توجیه  وبهانه های خود هستیم ، فکربیمارما کمتر اجازه در نظر گرفتن پیامدهای انجام وسوسه را به من می دهد ، عواملی چون خودمحوری ، ترس زیاده خواهی و یا لذت  اجازه در نظر گرفتن پیامدهای فکر را به من نمی دهد ، اگردرشرایط بحرانی به خصوص در شرایط هفت فاکتور خودم را قرار بدهم ،اگر هدفهای ما تحت تسلط هوای نفس باشد
ب – وقتی که خودم را درشرایط وسوسه قرار می دهم ، وقتی که هفت فاکتور خودم را رعایت نمی کنم Heart
بله،وقتی لذت جویی،خودمحوری واجباردرمن شدت داردقادرنیستم تصمیم بگیرم وفقط یک راه راانتخاب میکنم،درنظرنمی گیرم ولا اینکه بهای سنگینی برایش بپردازم فقط به فکر انجام آن کار هستم.هروقت سرجای خودم نباشم فکرهاراآنی انجام میدهم ولی وقتی سر جای خودم هستم سریع انجام نمیدهم.

وقتی خود را در شرایط قضاوت ها قرار میدهم نسبت به آنهاوسوسه می‌شوم ضعف یاحساسیت دارم کنترل ازدستم خارج ودیگرکاری ازمن برنمی آید.
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۰۴ عصر)admin.a نوشته است: [ -> ]سوال 4- وقتی فکری به سرم می زند آیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن فکر عمل می کنم ؟ به چه صورت دیگری رفتارهای من از روی اجبار است ؟
هم بله هم خیر زمانهای که در چرخ معیوب اعتیاد هستم واز بیماری فرمانبری میکنم جلسه نمیرم مشارکت نمیکنم قدم کار نمیکنم واز نداشتن سلامت عقل برخوردارم پس در انکارم وهمه فکرهای خود رافکر بکر میدانم وانگیزهای منفی زمینه آنها میشود ولی زمانهای که در برنامه واصول برنامه زندگی میکنم بلعکس عمل میکنم چون پی به ارزشهای خود بردام وهر کاری از روی لذتهام انجام نمیدم
سوال 4- وقتی فکری به سرم می زند آیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن فکر عمل می کنم ؟ به چه صورت دیگری رفتارهای من از روی اجبار است ؟
متأسفانه بله، چون من بصورت لوله ای به زندگی نگاه میکنم ، نوک دماغم را میبینم ، و فکر و احساس من توأم باهم عمل میکنند و من بدون در نظرگرفتن عواقب آن و فقط چسپیدن به لذت آنیش عملیش میکنم
درود بر شما دوستان 
در گذشته بله هر فکری سرم  میزد آن را انجام می‌دادم 
در تمام امور رفتار وکردار من از روی اجبار بود من حتی عشق ورزیدنم ب خانواده ام هم از روی اجبار بود 
سلام

معمولا نه همیشه -اما در شرایط سعی می کنم تا آنجا که امکان دارد اولین تماس با راهنما بگیرم واین نوع احساس یا شرایط را مشارکت نمایم وبعد اگر باز هم نتوانستم محل را ترک می کنم اما در شرایطی است که دیگر نمی شود ناچارا می مانم واگر هم پیش بیایید عمل می کنم.
انشالله که هرفکری بسرم میزند ازرویش عمل نکنم چرا که من افکارمزاحم زیادی دارم که اگرقرارباشد ازروی همه انها عمل کنم الان سنگ روسنگ بندنبود 
تلاش میکنم افکارم را بمشارکت بگذارم حتی اگربرای کسانیکه تحمل شنیدن مشارکتهای من را ندارنبین فکرم واحساسم امروز یه خط فهصله ایجادکردم اون خط فهصله تماس باراهنماست
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۰۴ عصر)admin.a نوشته است: [ -> ]سوال 4- وقتی فکری به سرم می زند آیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن فکر عمل می کنم ؟ به چه صورت دیگری رفتارهای من از روی اجبار است ؟
معمولا وقتی فکری ب سرم میزنه ن بسرعت و ن با درنظر نگرفتن اثار و پیامدهایش دست ب انجام افکارم میزنم اما در زمان عصبانیت تنها موردی ک بدون هیچگونه کنترل رفتاریم و بدون در نظر گرفتن شرایط موجود ونیز بی تفاوت ب حضور دیگران برای ارامش خودم از هیچ رفتار زننده و دور از عقلی دریغ نمیکنم تا دیگران رو متوجه اشتباهاتشون کنم. در صورتی ک شاید اگر بیمار نبودم هیچوقت سر مساعل بی ارزشی ک اصلا بمن ارتباطی نداره یا ضرری ک هیچوقت متوجه من نمیشه ن حرص میخوردم و ن مسبب ازار اطرافیانم میشدم
وسوسهازطریق افکارواحساسات بصورت هجومی درمن شروع میشوداحساس قدرت احساس هیجان باعث کوری ودیدتونلی درمن میشودکه عاقبت اندیشی راازیادمیبرم انگاراجباربرای انجام ان فکرقدرت درک واختیاررازیرپامیگزاردوبجای ان تانوک بینیم رابیشترنمیبینم همه حواس من روی انجام فکرواجبارحاصل ازوسوسه گیرمیکندوبهیچ عاقبت کاری فکرنمیکنم
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۰۴ عصر)admin.a نوشته است: [ -> ]سوال 4- وقتی فکری به سرم می زند آیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن فکر عمل می کنم ؟ به چه صورت دیگری رفتارهای من از روی اجبار است ؟
افکار سخت و محکم انقدر قوی هستند که من به انها اعتماد دارم وجالبه که من انها را سریع به عمل تبدیل میکنم و افکار اجباری تبدیل به فکر من میشود و به مرور زمان دیگر به پیامدهایش فکر نمیکنم.
زمانی که واکنشهای من خلع درونی مرا پر نکند به اجبار به عوامل بیرونی و بیمار گونه تن میدهم 
در این زمان شک کردن فرصتی است برای رهایی و پیدا کردن مسیر درست
قسمت دوم سوال 
وقتی من یک دروغ میگویم برای پنهان کردن ان دیگر دروغ ها و رفتارهای من نسبت به ان دروغ از روی اجبار است  Big Grin Big Grin Huh Huh
سلام
یکی از کارهایی که در گذشته انجام میدادم همین بدون فکر انجام دادن بود و هیچ زمان بابت آنها مشورت نمی کردم و بابت اشتباهاتم آن را اقرار نمی کردم. اما امروزه این اشتباهات را سعی می کنم تکرار ننمایم.
سلام بله من یک عمر ازروی احساس عمل کردم  واصلن چیزبعنوان عاقبت اندیشی بلد نیستم ودایم درگیر احساسات هستم وعمل ازروی احساس ونتیجه جزشکست واشفتگی برایم ندلشت قسمت ۲بصورت عصبانی شدن یا وراجی یا سکس یاتنبلی،طمع، پرخو ری،انزوا تنهای ،بددهانی کم،محلی،ترس نارضایتی والا ماشالاه
من دچارعجله ودام ارضای فوری هستم عموماراجع به واکنشهای انی فکرنمیکنم حالاوقتی وسوسه بشم عمومافکرم بسته میشه دچارعجله ودیدتونلی میشم ومیخام سریعاانجام بدم کم صبری بی فکری عدم عاقبت اندیشی دراین نوع طرض فکرورفتارم زیادبچشم میخوره وبعدش تازه فکرمیکنم کارم درست بوده یانه
من دچارعجله ودام ارضای فوری هستم عموماراجع به واکنشهای انی فکرنمیکنم حالاوقتی وسوسه بشم عمومافکرم بسته میشه دچارعجله ودیدتونلی میشم ومیخام سریعاانجام بدم کم صبری بی فکری عدم عاقبت اندیشی دراین نوع طرض فکرورفتارم زیادبچشم میخوره وبعدش تازه فکرمیکنم کارم درست بوده یانه
سلام
بله. من به واسطه مصرف مواد مخدر به چیزی جز مصرف مواد و تهیه ان فکر نمی کردم و برایم مهم نبود که این نوع تفکر چه عواقبی دارد و یا درست وغلط است و همیشه بابت این موضوع خسارت می خوردم اما باز فقط مصرف می کردم.
بله بیشتر مواقع بدون در نظر گرفتن عاقبت آن عمل میکنم چون که در آن لحظه باور دارم که کار من درست است راحتر به بیماریم بها میدم و اجازه میدهم که برایم تصمیم بگیرد در گذشته دیوانه ای بیش نبودم قدرت تفکر از وجودم قوی تر بود بخصوص وسوسه نمیگذاشت به پیامد ها و عواقب آن فکر کنم تمرکز کنم  اما امروز با هوشیاری که در برنامه naو کمک خداوند و راهنما کسب کردم بدون تفکر کمتر کاری را انجام میدهم رفتار  من زمانی از کنترل خارج میشوم که از روی اجبار کنم مثال[حفظ تماس تلفنی ارتباط تلفن با مصرف کننده دور زدن با مصرف کننده ارتباط با جنس مخالف
بله بیشتر مواقع بدون در نظر گرفتن عاقبت ان عمل میکنم چون که در ان لحظه باور دارم کار من درست است راحتر به بیماریم بها میدهم و اجازه میدهم که برایم تصمیم بگیرد در گذشته دیوانه بیش نبودم قدرت تفکر از وجودم قوی تر بود به خصوص وسویه نمیگذاشت به پیامدها یا عواقب ان فکر تمرکز کنم اما امروز با هوشیاری که در برنامه neو کمک خداوند و راهنما کسب کردم بدون تفکر کمتر کاری را انجام میدهم رفتار های من زمانی از کنترل خارج میشوم که از روی اجبار عمل کنم مثل.                  (  حفظ تماس تلفنی. ارتباط تلفنی با مصرف کننده ، دور زدن با مصرف کننده ، ارتباط با جنس مخالف)
مشارکت با کمک راهنما 
 سلام
بله
اما عمدتا نه همیشه به دنبال این هستم که تفکرات خود را که از باورهایم تاثیر می گیرد کنترل یا تغییر دهم اما همیشه این امکان وجود ندارد اما هر زمان بدون فکر کاری انجام داده ام خسارت خوردم...
در گذشته هر فکری که داشتم را سریعا بدون اینکه به عواقب آن کار یا عمل بیاندیشم عمل می کردم و همیشه با عواقب بسیار بدی روبرو می شدم . امروز قبل از انجام آن فکر کمی صبر میکنم و به عواقب و نتیجه آن فکر می اندیشم . ما همیشه به علت داشتن عجله و حس لذت طلبی یا تائید طلبی با مشکل روبرو می شدیم و امروز در زمان بهبودی باید بدانیم که فکر ما بزرگترین دشمن ما است .
مثال: مصرف مواد مخدر بدون اینکه احتمال مرگ داشت یا امروزه استفاده فکر ما از نواقص به جای مواد مخدر
عکس العمل انی ازروی اجبارمثل ماشه تفنگ سریع فشرده میشهوشلیک میکنه بی فکربی توجه بعواقب عمل ازروی اجباروانی
دام الگوی اجباروارضای فوری قسمت اجباربیماری من است
  
وقتی تسلیم شدیم و اقرار کردیم به تنهایی قادر به متوقف کردن اعتیاد خود نیستیم و امیدی برای آینده ای بهتر نداریم، پر تو نوری ان تاریکی را شکافت و بیداری روحانی ما از همان جا آغاز گشت.
چگونگی عملکرد. ویرایش جدید.
کلا ما معتادان آدم های عجولی هستیم بعد از انجام کاری تازه با عواقب آن کار روبرو میشیم و بعدش شروع ب فکر کردن میکنیم در نهایت ما خودمون باید تجربه کنیم این عواقب را و درک این موضوع رو ک قبل از انجام کار فکر کنیم و زوایای مختلفش را در نظر بگیریم 
بله از روی اجبار کارهایی را انجام می‌دهم ک پیش زمینه آن چیزهای بسیاری است مثل تایید طلبی . دیده شدن حسادت خودمحوری و .... ک شامل وسوسه است
عمل ب وسوسه یعنی همین بله وقتی فکری بسرم میزنه یعنی درجاجرقه ای درذهنم زده میشه وعمل ازروی وسوسه واجبارباعث میشه ازروی اون درماعمل کنم وبپیامدهاشم بی توجه باشم
من وقتی فکری بسرم میزند آنقدر ضعیفم ک ب افکارم بها میدهم و تونلی عمل میکنم ب فکر نمیکنم ک آخرش چ میشود و آن کار را انجام میدهم.
بله من بخاطر این که تعادل روی رفتارم ندارم وقتی فکری سراغم میاد بدون اینکه نیاز دیگران درنظر بگیرم میخوام به اون فکر عمل کنم و اجبار از مصرف یا لذتها باعث میشه که به اون فکر عمل کنم
بله عمل ازروی وسوسه اجباربهمراه دارد
دام الگوی اجبارفوری باعث عجله
وواکنش انیست به این معنی ک وقتی فکری
بسرم میزنه سریعاوبدون تامل واینده نگری 
سریعاعمل میکنم وواکنش انی نشون میدم
عجله ودام الگوی ارضای فوری ازنتایج دیوانگی اعتیادواجباراست بله عموماوقتی فکری بسرم میزنه مشورت سنجیدن بالاپایین کردن وعاقبت اندیشیوفراموش میکنم وسریعابه ان فکرعمل میکنم
بله ..در آن حال افکار من فقط در فکر اجرای آن عمل است و برايم اصلا مهم نيست چه اتفاقی خواهد افتاد!!.. بعنوان مثال وقتی دروغی می گويم مجبور به تکرار آن ميشوم و دروغ های بعدی را می گويم که دروغ اول را پوشش بدهم و به اين صورت است که رفتارهای من از روی اجبار ميشود.