۱۳۹۹/۴/۲۵، ۱۲:۵۳ عصر
اولا باید بدانم که احساسات من زیر مجموعه افکار من و برعکس افکار من زیر مجموعه احساسات من می باشد یعنی در شرایط متفاوت و مانند یک دایره است.
من برای اینکه احساسی برخورد نکنم همیشه باید فکرم را از فیلتر عقل عبور دهم ( فکری که از فیلتر عقل بگذرد درست و فکری که از فیلتر احساس بگذرد نادرست و غلط است )..
من انسانی بیمار و دارای وسوسه و اجبار هستم و به دلیل عادات بیمارگونه ای که در زندگیم داشته ام ذهنم شرطی و در مقابل نواقص و احساسات عاجزم و اکثر مواقع با وجود آگاهی که نسبت نواقص و کارهای غلطم همچون ( دروغگویی - دزدی - تهمت - شهوت رانی و ..) دارم اما تا احساسی می شوم نسبت به انجام آنها وسوسه می شوم با وجود اینکه نسبت به عواقب و خطرات انجام آنها آگاهی دارم و آنهم به دلیل وسوسه و اجباری است که در وجودم نهفته است ( اینهم یکی از نشانه های نداشتن سلامت عقل در من است )..
بنابراین هر زمانکه من احساس کردم باید کاری را انکار یا در بیان آن ترس و دلشوره داشتم آن زمان در معرض وسوسه و اجبار قرار گرفته ام و باید سریعا آنرا مشارکت کنم تا به اجبار تبدیل نشود. ریشه تمام اینها در لذت طلبی و بیماری من است.
برای اینکه بتوانم بر این موضوع غلبه کنم باید آگاهیم را نسبت به نواقص و عواقب آن بالا ببرم ، قدم هایم را خوب کار کنم ، جلساتم را مرتب بروم ، قدم یک را در زندگیم جاری کنم ، همیشه با راهنمایم در ارتباط و احساساتم را مشارکت کنم.
من باید خودم را چنان قوی کنم که بتوانم افکار و احساساتم را مدیریت کنم و اینکه فاصله بین احساس و افکار تا عمل را با مشورت پر کنم.
من برای اینکه احساسی برخورد نکنم همیشه باید فکرم را از فیلتر عقل عبور دهم ( فکری که از فیلتر عقل بگذرد درست و فکری که از فیلتر احساس بگذرد نادرست و غلط است )..
من انسانی بیمار و دارای وسوسه و اجبار هستم و به دلیل عادات بیمارگونه ای که در زندگیم داشته ام ذهنم شرطی و در مقابل نواقص و احساسات عاجزم و اکثر مواقع با وجود آگاهی که نسبت نواقص و کارهای غلطم همچون ( دروغگویی - دزدی - تهمت - شهوت رانی و ..) دارم اما تا احساسی می شوم نسبت به انجام آنها وسوسه می شوم با وجود اینکه نسبت به عواقب و خطرات انجام آنها آگاهی دارم و آنهم به دلیل وسوسه و اجباری است که در وجودم نهفته است ( اینهم یکی از نشانه های نداشتن سلامت عقل در من است )..
بنابراین هر زمانکه من احساس کردم باید کاری را انکار یا در بیان آن ترس و دلشوره داشتم آن زمان در معرض وسوسه و اجبار قرار گرفته ام و باید سریعا آنرا مشارکت کنم تا به اجبار تبدیل نشود. ریشه تمام اینها در لذت طلبی و بیماری من است.
برای اینکه بتوانم بر این موضوع غلبه کنم باید آگاهیم را نسبت به نواقص و عواقب آن بالا ببرم ، قدم هایم را خوب کار کنم ، جلساتم را مرتب بروم ، قدم یک را در زندگیم جاری کنم ، همیشه با راهنمایم در ارتباط و احساساتم را مشارکت کنم.
من باید خودم را چنان قوی کنم که بتوانم افکار و احساساتم را مدیریت کنم و اینکه فاصله بین احساس و افکار تا عمل را با مشورت پر کنم.