سوال 12 : از آن شخص چه انتظاری دارم ؟(قدم۵)
بزار یه تجربه ازخودم و رهجوم بگم، درقدم چهارم من به رهجوم گفتم همه چیزرافقط بنویس ،انگارقدم۵درکارنیست و گفتم زمان اقرارقدم پنج تو اونایی راکه شهامت داری اقرار کن و بگو که چیزهایی هم هستن که نمیتوانی فعلا اقرارکنی،اما نوشتی شان،و به مرور که انتظاراتت به حد معقول رسید بیا آنها رااقرارکن.
من انتظاردارم آن شخص صبورباشه، ریزبین باشه و شنوای اقرارم باشه،دلش برام نسوزه که اینجوری نقشم رابه من گوش زد نکنه،مناباب المثال دیگران نکنه، رازهای منافاش نکنه، خطاههاواعمالم راقضاوت نکنه، جاهایی که متوجه شد دارم تفرعه میرم رابه من گوش زدکندو...
من نبایدانتظارات نامعقول از او داشته باشم،مثلا دل برام بسوزانه،برام گریه کنه، مساعل خودش راپیشم بگه...
در نهایت من قراراست؛چگونگی دقیق خطاهایم را اقرار کنم ،نه خود خطاهایم را .
بزار یه تجربه ازخودم و رهجوم بگم، درقدم چهارم من به رهجوم گفتم همه چیزرافقط بنویس ،انگارقدم۵درکارنیست و گفتم زمان اقرارقدم پنج تو اونایی راکه شهامت داری اقرار کن و بگو که چیزهایی هم هستن که نمیتوانی فعلا اقرارکنی،اما نوشتی شان،و به مرور که انتظاراتت به حد معقول رسید بیا آنها رااقرارکن.
من انتظاردارم آن شخص صبورباشه، ریزبین باشه و شنوای اقرارم باشه،دلش برام نسوزه که اینجوری نقشم رابه من گوش زد نکنه،مناباب المثال دیگران نکنه، رازهای منافاش نکنه، خطاههاواعمالم راقضاوت نکنه، جاهایی که متوجه شد دارم تفرعه میرم رابه من گوش زدکندو...
من نبایدانتظارات نامعقول از او داشته باشم،مثلا دل برام بسوزانه،برام گریه کنه، مساعل خودش راپیشم بگه...
در نهایت من قراراست؛چگونگی دقیق خطاهایم را اقرار کنم ،نه خود خطاهایم را .
