۱۴۰۰/۱۰/۲۴، ۰۹:۳۳ صبح
به نام خدا
من با ترس ها هم هویت شدم و آنها را بعنوان بخش جدا نشدنی زندگیام پذیرفتم
اگر برای برطرف شدن ترس ها کاری نمیکنم به این خاطره که توان نگاه کردن از زاویه دیگری به مسائل ندارم و همون نقطهای که هستم، نقطهی تمام شدهی مسیله من است؛ مثلا من ترس از آزار شدن دارم . تا زمانی که کسی منو آزار نده یعنی همچی طیبیعی و ترس ها خاموش هستن، مغرورانه و با گردنکشی با مسائل برخورد میکنم. ولی وقتی کسی غرورم رو تحریک میکنه، متقابلاً ترس ها هم فعال میشن.
اینجاست که واسه سرپوش گذاشتن رو ترس ها ، حفظ ظاهر میکنم نشون میدم که ضعیف نیستم، دنیا رو دشمن خودم فرض میکنم و رفتار جنگطلبانهای مطابق شرایط پیش میگیرم مثلا حرص شخص رو درمیارم، خنده مصنوعی میزنم ، واسه فرار از موضوع و و نپرداختن به خودم، به رفتار دیگران میپردازم، فضای نابرابر مقایسه طراحی میکنم که تو اون فضا خودم رو بالاترین میبینم. بعضی اوقات توی فضای رقابتی که تو ذهنم دارم ،خودم رو بازنده تصورمیکنم ، نسبت به خودم ناامید میشم و مرحله به مرحله به انزوا کشیده میشم و...
این سوال افکار، رفتار و احساساتی که برای روبهرویی با ترس و ضعف خودم حمل میکنم رو شامل میشه
من با ترس ها هم هویت شدم و آنها را بعنوان بخش جدا نشدنی زندگیام پذیرفتم
اگر برای برطرف شدن ترس ها کاری نمیکنم به این خاطره که توان نگاه کردن از زاویه دیگری به مسائل ندارم و همون نقطهای که هستم، نقطهی تمام شدهی مسیله من است؛ مثلا من ترس از آزار شدن دارم . تا زمانی که کسی منو آزار نده یعنی همچی طیبیعی و ترس ها خاموش هستن، مغرورانه و با گردنکشی با مسائل برخورد میکنم. ولی وقتی کسی غرورم رو تحریک میکنه، متقابلاً ترس ها هم فعال میشن.
اینجاست که واسه سرپوش گذاشتن رو ترس ها ، حفظ ظاهر میکنم نشون میدم که ضعیف نیستم، دنیا رو دشمن خودم فرض میکنم و رفتار جنگطلبانهای مطابق شرایط پیش میگیرم مثلا حرص شخص رو درمیارم، خنده مصنوعی میزنم ، واسه فرار از موضوع و و نپرداختن به خودم، به رفتار دیگران میپردازم، فضای نابرابر مقایسه طراحی میکنم که تو اون فضا خودم رو بالاترین میبینم. بعضی اوقات توی فضای رقابتی که تو ذهنم دارم ،خودم رو بازنده تصورمیکنم ، نسبت به خودم ناامید میشم و مرحله به مرحله به انزوا کشیده میشم و...
این سوال افکار، رفتار و احساساتی که برای روبهرویی با ترس و ضعف خودم حمل میکنم رو شامل میشه