۱۴۰۰/۹/۵، ۰۷:۳۳ عصر
بله. ضمن اینکه به هم میریزم ناامیدهم میشوم واقعیتها برای من بعضی وقتها قوی وپذیرشش سخت است.دراین مواقع قدرت تصمیم گیری راازدست میدهم احساسی عمل می کنم وانجام میدهم، درصورتیکه بایدبه عقل خودرجوع کنم که متاسفانه خیلی کم رجوع میکنم.
دراین شرایط دیگران رامقصروخودم راکم شانس میدانم،این وضعیت مال زمانی است که وصل نیستم ودراختیار بیماریم هستم.
درزمانی که وصل هستم سریع به ذهن من میآید این خواست خدانبوده وهرچه میخواهم نباید سریع برآورده شود.
خواست خداقراراست اتفاق بیفتد جاهایی که در اختیار بیماریم هستم تأثیر منفی میگذارد کم پذیرش وسرخورده میشوم بیشتر منفی ها رامیبینم،مایوس وناامیدوافسردگی به سراغم میآید ودرتنهایی خودم میروم وارتباطم بادیگران کم رنگ وگاهی قطع میشودوخیلی زود عیب جویی میکنم وباری به هرجهت حرکت میکنم امابه کارگیری برنامه وتسلیم اصول ورعایت آنها میتوان تمام اینهاراکم رنگ کرد.
دراین شرایط دیگران رامقصروخودم راکم شانس میدانم،این وضعیت مال زمانی است که وصل نیستم ودراختیار بیماریم هستم.
درزمانی که وصل هستم سریع به ذهن من میآید این خواست خدانبوده وهرچه میخواهم نباید سریع برآورده شود.
خواست خداقراراست اتفاق بیفتد جاهایی که در اختیار بیماریم هستم تأثیر منفی میگذارد کم پذیرش وسرخورده میشوم بیشتر منفی ها رامیبینم،مایوس وناامیدوافسردگی به سراغم میآید ودرتنهایی خودم میروم وارتباطم بادیگران کم رنگ وگاهی قطع میشودوخیلی زود عیب جویی میکنم وباری به هرجهت حرکت میکنم امابه کارگیری برنامه وتسلیم اصول ورعایت آنها میتوان تمام اینهاراکم رنگ کرد.