۱۳۹۹/۵/۲، ۰۹:۲۷ عصر
در بعضی مواقع احساس قربانی بودن می کردم.
و مواقعی هم احساس خود بزرگ بینی و برتری و بالعکس خود کم بینی و حقارت.
افکارم دائم در حال قضاوت این بود که همشون دارند دزدی می کنند.
یا اینکه به اندازه مزدشون کار نمی کنند.
و ....
اعتقادم این بود که آدم درستکار وجود نداره فقط من کارم درسته.
با این افکار و عقاید با بالادست و زیردست و مشتری رابطه مثمر ثمر و قابل اعتماد ندارم.
و مواقعی هم احساس خود بزرگ بینی و برتری و بالعکس خود کم بینی و حقارت.
افکارم دائم در حال قضاوت این بود که همشون دارند دزدی می کنند.
یا اینکه به اندازه مزدشون کار نمی کنند.
و ....
اعتقادم این بود که آدم درستکار وجود نداره فقط من کارم درسته.
با این افکار و عقاید با بالادست و زیردست و مشتری رابطه مثمر ثمر و قابل اعتماد ندارم.