۱۴۰۱/۵/۱۹، ۰۹:۴۲ صبح
سوال47: درباره افرادی که برای آنها و یا با آنها کار می کرده ام ، چه احساسی دارم ؟ چگونه افکار ، اعتقادات و رفتارهایم باعث بروز اشکال برای من در محیط کارم می گردیدند؟(قدم۴)
احساس حق به حانبی میکردم ، من خودم را محق میدانستم ، یعنی فکر میکردم همه کاره من هستم ، فکر میکردم اگر من نباشم کارها هیچ وقت انجام نمیشوند ، فکر میکردم حق من بیشتر از اینهاست ، برای همین همیشه در روابطم با همکارانم یا صاحب کارم به مشکل برمیخوردم ، من در روابطم با این اشخاص دچار خودبزرگ بینی یا خودکوچک بینی میشدم .
اساس و پایه روابط من با این افراد مشکل داشت ، من در سر جایم نبودم ،من روابطم بر پایه نواقص بود، من مشکل داشتم .
افکار،اعتقادات و رفتارمن توأم بابیماری بود و رنگ عوض میکرد.
احساس حق به حانبی میکردم ، من خودم را محق میدانستم ، یعنی فکر میکردم همه کاره من هستم ، فکر میکردم اگر من نباشم کارها هیچ وقت انجام نمیشوند ، فکر میکردم حق من بیشتر از اینهاست ، برای همین همیشه در روابطم با همکارانم یا صاحب کارم به مشکل برمیخوردم ، من در روابطم با این اشخاص دچار خودبزرگ بینی یا خودکوچک بینی میشدم .
اساس و پایه روابط من با این افراد مشکل داشت ، من در سر جایم نبودم ،من روابطم بر پایه نواقص بود، من مشکل داشتم .
افکار،اعتقادات و رفتارمن توأم بابیماری بود و رنگ عوض میکرد.