۱۳۹۹/۴/۲۱، ۱۲:۵۲ عصر
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۵۰ عصر)admin.a نوشته است: سوال 26 : مفهوم غیر قابل اداره برای من چیست ؟یعنی دیگران برای من می گردانندبرای تصمیم گیریها.
اگربتوانم اداره کردن را معنی کنم متوجه میشوم که این کلمه درزندگی من جایی نداشته است.
این کلمه درمورد فلسفه من صحبت میکند.یعنی خارج شدن اختیارهرچیزی ازدست من.مثال زمان بندی درکارهایم,طبقه بندی نظم وانظباط دقیق وحساب شده بودن.یک مرحله بعدازآشفتگی زندگی من بوده است.یکی ازعلائم انتهای بیماری است :زمانی که عاجزعمل نمیکنم یعنی زندگیم غیرقابل اداره میشودمثال نداشتن ثبات عاطفی,وارد بحث هایی میشوم که به من ربطی ندارد.دوستدارم همه به حرف من گوش کنندولی نمیخواهم کسی را درک کنم.مثال من یادمیگیرم که یادبدهم نه عمل کنم.واین هیچ ارزشی ندارد.جدی نگرفتن اصول یکی ازعلائم است.تسلیم واقعی, پرداختن به اصول بهبودی,میتواند اداره اکثر کارهارا به من برگرداند.
مشکلات بیماریم را دردست دارم.وقتی به طرف مسیردرست حرکت نمیکنم,باعث میشودگرفتارطوفان بیماری شوم.