۱۳۹۹/۴/۵، ۱۰:۴۵ صبح
ما در مایوس ترین لحظه زندگی با انجمن معتادان گمنام آشنا شدیم و درحالیکه در تاریکترین لحظات ناامیدی بودیم ، بناگه جرقه امیدی در دل ما فروزان شد ، کسانی را دیدیم که احساساتشان را درک میکردیم ، دردهایشان را کشیده بودیم و وقتی حرف میزدند و یا مشارکت میکردند تو گویی از زبانحال ما و از دردها ی ما میگویند ، مکانهای را که تعریف میکردند برای ما آشنا بود ، گذشته پر از رنج و عذاب آنها برایمان ملموس و قابل احساس بود و لذا باهم احساس همدردی میکردیم . بنابراین جو صمیمی و آشنای انجمن باعث جذب و تمایل ما شد و ما را ترغیب بحضور هر چه بیشتر در جلسات و گرفتن راهنما و سپس شروع به کارکرد قدم کردیم ، اما در قدم یک به علت پی بردن به ماهیت عاجزگونه و دیوانگیهای گذشته ، امیدمان مکدر شد و غمی سنگین در دل ما نشست و لذا احساس خلاء میکردیم ، اما پس از پایان قدم اول و با دیدن "سر تیتر" قدم دوم نهال تازه روئیده امیدمان ، دوباره نشاط و طراوت خود را بدست آورد و برای چیزهای که به آن امیدوار شده بودیم ، مجدداً شور و اشتیاق در نهانمان شعله ور شد . بطور مثال چیزهای که ما مشاهده کردیم و باعث امید در ما شد ؛