امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ثبات
#1
ثبات
همانند بسیاری از چیزهایی که دربهبودی برای دستیابی بدانها تلاش می کنیم, ثبات نیز یک امر درونی است. احساس ثبات از آگاهی به این امر که ما تحت هرشرایطی مراقبت می شویم, نشأت می گیرد .این حس ایمنی و امنیتی است که در زندگی مان وجود دارد. شاید باورداشته باشیم چنین احساسی نتیجۀ دستیابی به اهدافمان است – اهدافی مانند خریدن خانه, ازدواج, کار یا مقدار زیادی پول. اما زمانی که ترس وجودمان را فرامی گیرد,مهم نیست که چه داریم و آن را با چه کسی سهیم هستیم. امنیتی که درجستجویش هستیم, از آرامش درونی مان, از رابطه مان با یک نیروی برتر و اتصال مان به دیگران سرچشمه می گیرد.

به این باور رسیدن که زندگی مان حقیقتأ مال ماست می تواند مدت زیادی طول بکشد. برای برخی از ما ثبات, زمانی شروع می شود که تمایل داشته باشیم به یک آدرس دائمی تن دردهیم .ممکن است بخواهیم از حضور مرتب در جلسات یک گروه خانگی شروع نموده و کارمان را از آنجا ادامه دهیم. برخی دیگر از ما با زرق و بر ق یک زندگی عادی وارد برنامه می شوند اما متوجه می شوند همانطور که از نامشان پیداست, اینها چیزی جز زرق و برق محض نیستند. شاید قبل از اینکه بتوانیم خودمان باشیم ,نیاز داشته باشیم از پیوندهایی که ما را به زندگی های سابق مان متصل می نمایند رها گردیم .داشتن احساس امنیت و تعلق و قابل پیش بینی بودن به ما اجازه می دهند, بدون آنکه فکرکنیم داریم خودمان را ازدست می دهیم, تغییر کنیم. یکی از اعضا چنین مشارکت کرد: "درزمان اعتیاد فعال من همیشه یکدست لباس در داخل کیفم به همراه داشتم چونکه هیچوقت نمی دانستم ممکن است کجا از خواب بیدارشوم .وقتی پاک شدم به تدریج آنقدر اسباب اثاثیه خریدم که از شدت آن ,خانه ام لبریز شده بود. بعدها متوجه شدم من فقط این کاررا انجام می دادم تا اسباب کشی و ترک آنجا را برای خودم دشوار کنم. من نیازی به ظروف بیشتری نداشتم و تنها می خواستم مطمئن شوم برای مدتی دریک محل ماندگار بودم. " آرامش می تواند وجود صلح و یا نبود بحرانباشد."
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، حوریا ___Bu
#2
زمان زیادی طول کشید تا من به این اصل یعنی ثبات احساس پیدا کردم متوجه نمی شدم که چگونه توسط بیماری باری به هر جهت زندگی می کردم
حتی در تمرین اصول روحانی برنامه نیز ثبات نداشتم و هر جا به نفع من بود را انتخاب می کردم و جایی که نیاز به تغییر بود را انتخاب نمی کردم

راهنمای من به روز صداش در اومد و گفت تمام سلولهای تنت دنبال دردسر می گرده و اصلا ثبات نداری
من دنبال یک امنیت درونی بودم و برای بدست آوردن از این شاخه به اون شاخه می پریدم
چند تا راهنما عوض کردم . چند جلسه عوض کردم و حتی در سرویس دادن به تازه وارد و رهجوها هم ثبات نداشتم
تا این که تغییر شروع شد چون درد ها شده بود
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، حوریا ___Bu
#3
به این باور رسیدن که زندگی مان حقیقتأ مال ماست می تواند مدت زیادی طول بکشد. برای برخی از ما ثبات, زمانی
شروع می شود که تمایل داشته باشیم به یک آدرس دائمی تن دردهیم. ممکن است بخواهیم از حضور مرتب در
جلسات یک گروه خانگی شروع نموده و کارمان را از آنجا ادامه دهیم. برخی دیگر از ما با زرق و بر ق یک زندگی
عادی وارد برنامه می شوند اما متوجه می شوند همانطور که از نامشان پیداست, اینها چیزی جز زرق و برق محض
نیستند. شاید قبل از اینکه بتوانیم خودمان باشیم, نیاز داشته باشیم از پیوندهایی که ما را به زندگی های سابق مان
متصل می نمایند رها گردیم. داشتن احساس امنیت و تعلق و قابل پیش بینی بودن به ما اجازه می دهند, بدون آنکه
فکرکنیم داریم خودمان را ازدست می دهیم, تغییر کنیم. یکی از اعضا چنین مشارکت کرد: "درزمان اعتیاد فعال من
همیشه یکدست لباس در داخل کیفم به همراه داشتم چونکه هیچوقت نمی دانستم ممکن است کجا از خواب بیدارشوم.
وقتی پاک شدم به تدریج آنقدر اسباب اثاثیه خریدم که از شدت آن, خانه ام لبریز شده بود. بعدها متوجه شدم من فقط
این کاررا انجام می دادم تا اسباب کشی و ترک آنجا را برای خودم دشوار کنم. من نیازی به ظروف بیشتری نداشتم و
تنها می خواستم مطمئن شوم برای مدتی دریک محل ماندگار بودم. " آرامش می تواند وجود صلح و یا نبود بحران
باشد".
پاسخ
 سپاس شده توسط حوریا ___Bu
#4
برای بعضى از ما ، ثبات با داشتن تمایل در داشتن يك آدرس و نشانى ثابت آغاز میگردد . یا ممکن است ما با شرکت مستمر در یک جلسه خاص شروع كنيم و كار خود را آنجا ادامه دهیم . بعضی دیگر از ما ممکن است به انجمن بپيونديم ، هنگامی که تمام ظواهر وجلوه های یک زندگی عادی را هنوز دارا هستیم ، اما پی ببریم که همین ظواهر باعث ايجاد مشکل برایمان شده اند . ممکن است لازم باشد تا از قید و بندهایی که ما را به زندگی گذشته پیوند می دهند رهایی يابيم تا بتوانیم خود واقعی مان باشیم .
پاسخ
 سپاس شده توسط حوریا ___Bu
#5
سلام
داشتن ثبات برای من از امدن به جلسه و قطع مصرف شروع شد.با بدست اوردن ثبات در پاکی از مواد شروع به ادامه در برنامه بهبودی و پیدا کردن ثبات احساسی کردم.
پاسخ
 سپاس شده توسط آریا داریوش ، حوریا ___Bu ، ناظر10
#6
 سلام
در روند بهبودی باید ثبات داشته باشم نمی توانم در هر مساله به واسطه عدم کنترل احساسات جلسات را تر کنم و یا مسیرم را به خلاف جهت بهبودی بکشانم...
پاسخ
 سپاس شده توسط حوریا ___Bu ، ناظر10


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان