۱۳۹۸/۱۲/۸، ۰۷:۱۴ عصر
با سلام...بیماری اعتیاط انتخاب من نبود من پاک و معصوم و با قسمتی از روح خداوند بدنیا آمدم.اعتیاط به شکلهای مختلف از کودکی توسط والدین-اقوام-جامعه و اطرافیان به من داده شد و بمرور زمان در من شکل گرفت و با من رشد کرد و کم کم قسمتی از وجود من شد و از یه جایی به بعد دیگر اعتیاد تبدیل به شخصیت و ماهیت من شد و دیگر حق انتخابی نداشتم و مجبور بودم با اعتیادم زندگی کنم جدایی خانواده ، عدم آموزش صحیح از کودکی خلاء عاطفی،عدم تشویق و تایید و حمایت و عدم مسئولیت پذیری باعث شد نتوانم زندگی رو آنطور که هست بپذیرم.تا عاقبت از روی ناچاری و عجز و درماندگی به معتادان گمنام پناه بیاورم کم کم با تشویق اعضاء و کمک راهنما با یه دنیا عجز و آشفتگی وارد قدم یک شدم و با بیماریم آشنا شدم و دیدم نمیتوانم بین آنچیزیکه فکر میکنم و آنچیزیکه عمل میکنم تعادل و هماهنگی بوجود بیاورم.اعتیاط برای من یعنی واکنشهای اجباری و برگرفته از باورهای ۱-تحمیلی۲-محیطی ۳-انتخابی میباشد معمولا اعتقادات و ارزشها و باورهای من با جامعه و عرف منطبق نیست من تصمیماتم را از فیلتر کله ام رد میکنم اگه کله ام بگوید درست است واکنشم درست است اگه کله ام بگوید درست نیست واکنشم افراطی میشود پس من آنچیزی هستم که به آنها می اندیشم افراط،تفریط،قضاوت،حضور نداشتن در لحظه،اعمال بر گرفته از قضاوتهای باطل،روشهای سوخته رو بارها تکرار میکنم و هر دفعه فکر میکنم از پس آن برمیایم گاهی بجز خودم به کس دیگری اعتماد نمیکنم و فکر میکنم کسی نمیتواند به من کمک کند همه چیز در حد کمال برایم لذت بخش است و در زندگیم نمیتوانم الویتهای روزم رو تشخیص بدهم یکی از عادتهای من انتخاب لذتهای کوتاه مدت و تحمل دردهای بلند مدت هستم.
و در کل من بَرمک هستم یک معتاد
و در کل من بَرمک هستم یک معتاد