۱۳۹۸/۱۱/۱۳، ۰۱:۴۲ صبح
در اوایل پاکی و وقتی تازه با سنت ها اشنا شده بودم خیلی جنگ می کردم و در مقابل تمام اعضا جبهه می گرفتم کمی مطالعه داشتم و فکر می کردم در جلسه اداری از همه بیشتر می فهمم و همیشه سعی می کردم تا نقش یک ادم خاص را بازی کنم و نظراتم را به گروه غالب کنم
اما به مرور زمان ترسهای من کمتر شد و در رفتارم تعادل ایجاد شد و کمتر می جنگم و نظرات مخالفین را هم می شنوم و احساس می کنم که جواب همه سئوالات و یا نظرات را نمی دانم و بهتر است گاهی با سکوت و گاهیی با ارائه تجربه به گروه کمک کنم
اما به مرور زمان ترسهای من کمتر شد و در رفتارم تعادل ایجاد شد و کمتر می جنگم و نظرات مخالفین را هم می شنوم و احساس می کنم که جواب همه سئوالات و یا نظرات را نمی دانم و بهتر است گاهی با سکوت و گاهیی با ارائه تجربه به گروه کمک کنم