قسمت خودمحورانه بیماری من چگونه زندگی من و اطرافیانم تاثیر می گذارد ؟
قبل از جواب به این سوال لازم میدانم تجربه ای در مورد خودمحوری بیماری اعتیادم و اثرات آن را بر زندگی خود و دیگران بازگو کنم .
در دوران اعتیاد فکر میکردم اگر ازدواج کنم اعتیادم خوب میشود . من هم پایم را در یک کفش کردم و گفتم زن میخواهم . هر چه پدر. مادر و اطرافیان به من گفتند تو شرایط ازدواج نداری بخرجم نرفت . شخصی را برای ازدواج کاندید کردم که باز هم خانواده مخالف بودند اما من از روی خود محوری اصرار به ازدواج با همان شخص داشتم . نهایتا خانواده ام راضی شدند . بعد از ازدواج فقط 2 ماه کافی بود که به اشتباه بودن تصمیم پی ببرم . خلاصه مطلب اینکه از کار بیکار شدم . تحصیلاتم با وقفه مواجه شد و در همین اثنا خسارتهای شدیدی به خانواده ام وارد شد که قابل وصف نیست و بعد از 2 سال کارم به جدایی کشید . افسردگی مزمن برای خودم و مادرم ایجاد شد ..این فقط یک مورد کوچک از تاثیرات مخرب خودمحوری بر زندگی فرد معتاد و اطرافیانش می باشد
آری اینکه می گویند بیماری اعتیاد نه فقط شخص بیمار بلکه اطرافیان وی را نیز مورد حمله قرار می دهد دقیقا مثال همین مورد است . من وقتی که از روی خودمحوریم عمل می کنم بواسطه خصوصیت سطحی نگری معتاد گونه به آخر و عاقبت کار یا درست و غلط بودن آن کار توجه نمیکنم .عموما بدون اینکه مشورتی کنم دست به اقدام و عمل می زنم . در این شرایط برای رسیدن به خواسته ام هر کاری میکنم . اما این اقدامات من از روی خودمحوری باعث ایجاد دردسر های فراوانی برای خود و اطرافیانم خواهد شد که اهم آن موارد بشرح زیر است :
1- به خطر افتادن امنیت های مالی و عاطفی و احساسی
2- بروز نواقص اخلاقی که باعث ایجاد دردسر برای خودم و دیگران خواهد شد
3-ایراد خسارت به خود و دیگران مخصوصا خانواده
4- به انزوا رفتن بخاطر سرکوفت ها و تحقیر های دیگران
5- گرفتار شدن در مراجع قضایی و انتظامی و باز پروری
قبل از جواب به این سوال لازم میدانم تجربه ای در مورد خودمحوری بیماری اعتیادم و اثرات آن را بر زندگی خود و دیگران بازگو کنم .
در دوران اعتیاد فکر میکردم اگر ازدواج کنم اعتیادم خوب میشود . من هم پایم را در یک کفش کردم و گفتم زن میخواهم . هر چه پدر. مادر و اطرافیان به من گفتند تو شرایط ازدواج نداری بخرجم نرفت . شخصی را برای ازدواج کاندید کردم که باز هم خانواده مخالف بودند اما من از روی خود محوری اصرار به ازدواج با همان شخص داشتم . نهایتا خانواده ام راضی شدند . بعد از ازدواج فقط 2 ماه کافی بود که به اشتباه بودن تصمیم پی ببرم . خلاصه مطلب اینکه از کار بیکار شدم . تحصیلاتم با وقفه مواجه شد و در همین اثنا خسارتهای شدیدی به خانواده ام وارد شد که قابل وصف نیست و بعد از 2 سال کارم به جدایی کشید . افسردگی مزمن برای خودم و مادرم ایجاد شد ..این فقط یک مورد کوچک از تاثیرات مخرب خودمحوری بر زندگی فرد معتاد و اطرافیانش می باشد
آری اینکه می گویند بیماری اعتیاد نه فقط شخص بیمار بلکه اطرافیان وی را نیز مورد حمله قرار می دهد دقیقا مثال همین مورد است . من وقتی که از روی خودمحوریم عمل می کنم بواسطه خصوصیت سطحی نگری معتاد گونه به آخر و عاقبت کار یا درست و غلط بودن آن کار توجه نمیکنم .عموما بدون اینکه مشورتی کنم دست به اقدام و عمل می زنم . در این شرایط برای رسیدن به خواسته ام هر کاری میکنم . اما این اقدامات من از روی خودمحوری باعث ایجاد دردسر های فراوانی برای خود و اطرافیانم خواهد شد که اهم آن موارد بشرح زیر است :
1- به خطر افتادن امنیت های مالی و عاطفی و احساسی
2- بروز نواقص اخلاقی که باعث ایجاد دردسر برای خودم و دیگران خواهد شد
3-ایراد خسارت به خود و دیگران مخصوصا خانواده
4- به انزوا رفتن بخاطر سرکوفت ها و تحقیر های دیگران
5- گرفتار شدن در مراجع قضایی و انتظامی و باز پروری