امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال اول 62 : آيا احساس اهميت نسبي در حلقه دوستان و خانواده ميكنم؟ در كل جامعه چطور ؟
#1
سوال اول 62 : آيا احساس اهميت نسبي در حلقه دوستان و خانواده ميكنم؟ در كل جامعه چطور ؟ آن احساس

چيست؟
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر14
#2
بله این احساس رو دارم امروزه دوستان وخانواده محترمانه بامن رفتارمیکنن وبمن اعتماد پیداکرده اند وجامعه هم دیگر به چشم یک انگل اجتماع بمن نگاه نمیکنه امروز من عضومفید این اجتماعم باتغیراتی که به کمک اصول روحانی برنامه پیداکرده ام باور وامین وسنگ صبورخیلی از دوستان وخانواده شده وفردی قابل قبول وسازنده اجتماع گردیده ام وانسانی شده ام دارای جاذبه وامنیت درجامعه وبسیاری از اصول انسانی وقوانین رارعایت میکنم ومن هم متقابلا برای خانواده ودوستان وجامعه اهمیت قایل هستم وچون موادمصرف نمیکنم احساس آرامش وامنیت ومفید بودن میکنم .(امروزه بایدسریع زیربنای احساسمان راپیداکنیم که آیا خوب است یابد)
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر2 ، حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر14
#3
 مفهوم سوال : ایا احساس می کنم که جزیی از کل هستم بله در بین دوستان و خانواده و در کل جامعه احساس راحتی می کنم رنجش هایم برطرف شده اند و روابطم را گسترده کرده ام بیشتر جمع ها من را می پذیرند و کمتر با دیگران وارد جنگ می شوم نگاه سنگین مردم و جامعه به عنوان یک شخص معتاد دیگر بر روی احساسات من سنگینی نمی کند ترس ندارم و احساس اهمیت و به درد بخور بودن می کنم احساس ارزشمندی می کنم زندگی می کنم و اجازه می دهم دیگران هم زندگی کنند -  
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر14
#4
بلی.
بلی.
احساس آرامش و لطف خداوند که شامل حالم شده این آرامش را درونی تر و عمیق تر می سازد ،یاد جمله افتادم که می‌گوید مادامی که این راه را دنبال کنم از هیچ چیزی واهمه‌ای نخواهم داشت .

شرایط را می پذیرم، پس از جنگ و جدلی ندارم .

ناصادقی نمی‌کنم و صداقتم راسعی دارم خالصانه تر کنم، پس واهمه و دل نگرانی ندارم.
تمایل به زندگی به روال و اصول برنامه می باشد ،پس اطمینان خاطر دارم.
 
نه از خودم بدم می آید و نه غرور کاذب دارم، پس فروتن خواهم بود و به خودم آزار نمی رسانم‌ .

قسمت۲:در جامعه با هریک از افراد جامعه روابطم را سالم نگه می دارم پس هیچ دغدغه و مشغله هم ندارم .


قسمت۳:احساس امنیت دارم، احساس مسئولیت دارم و خودم را جزئی از کل میدانم.
زندگی با این اصول به سوی کمال خواهد بود. از زندگی و عملکردم راضی هستم با کارکرد قدمها بهتر تر هم خواهد شد.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر14
#5
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۱۵ عصر)admin.a نوشته است: سوال اول 62 : آيا احساس اهميت نسبي در حلقه دوستان و خانواده ميكنم؟ در كل جامعه چطور ؟ آن احساس

چيست؟
بله-در جامعه هم همینطور-امروز میبینم که دوستانی که برای خود و زندگیشان وقت میگذارند و اهمیت قایلند برای من هم در یک تماس تلفنی ارزش و احترام خاصی را قایلند-امروزه در جامعه دیگر نگاه سنگین و خجالت اور اعتیاد رویم نیست و اهمیت و ارزش و احترام برای خودم وشخصیتم قایل هستند امروز دگر از رفتار های زشت و زننده دیگر خبری نیست و خانواده برای من وقت میگذارند و اهمیت میدهند به حضورم و سر زندن به من
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر14
#6
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۱۵ عصر)admin.a نوشته است: سوال اول 62 : آيا احساس اهميت نسبي در حلقه دوستان و خانواده ميكنم؟ در كل جامعه چطور ؟ آن احساس

چيست؟
مثال خریدازیک مغازه ,اگرمغازه دار مرا تحویل بگیرد,خریدم رابه خوبی انجام میدهم ولی اگرخوش رویی نکرد,چیزی که نمیخرم که هیچ,چندتافحش هم میدهم وازمغازه خارج میشوم.احساس امنیت یعنی برای دیگران هم مهم بودن طبق اصول,تعادل,
وقتی که فکر میکنم خیلی بزرگم,احساس امنیت را ازدست میدهم.مثال?احساس امنیت که ازروی ترس وتاییدوکنترل کردن ویا کنترل شده است.
مثال احساس ترس
یعنی زندگی کردن درخانه پدری,
اگرکمی بلندترحرف بزنم,اسباب واساسم را بیرون میریزد.
هرچیزی که بگویم بایدسریعا
تعظیم فرودبیاورم.
تایید موقعی که درجلسات مرابالا میبرند,بایدتمام ,طبق میل من رفتارکنند وستاره شناسی میشود.
کنترل کردن درخانه فقط حرف من باشد.
کنترل شدن وقتی کنترل میکنم احساس اهمیتم کم میشود.
توقع بیجاباعث میشودکه فکرکنم دیگران به من اهمیت نمیدهند.
مثال بعنوان یک فردخانواده باید
یاصبح بروم سرکار,وقتی ازسرکار برمیگردم,توقعاتم بالاباشد,باید همسروفرزندانم طبق میل وخاسته من ,هرکاری که من گفتم بایدانجام دهند.کسانیکه سنت7را رعایت نمیکنند,ازنظرمعنوی,مالی,عاطفی,
جنسی,همیشه دیگران برایشان تصمیم میگیرند.توقع بیجاازخود داشتن,باعث میشود اهمیت من به خطربیوفتد.
چقدراهمیت نسبی به دیگران وگذشته دارم؟ به کسانی احتیاج دارم درمورد رهجو,راهنما,دوستان بهبودی,درموردخانواده وفامیل خانواده.
احساس امنیت دروغین هم وجوددارد,که درگذشته بود.هرکجا
که مانع مشترک من است ,مهم میشمارم,طبق هرشرایطی بایددیگران را,مهم میشمارم,حتی اگربرخلاف من باشد.
درهرارتباطی چقدرخودم را مهم میشمارم ومبنای آن چیست؟
کسانیکه ازمن حرف شنوی دارند,مبنای آن خودخواهی وخودمحوری من است.درمورد رهجو,راهنما,دوستان بهبودی وخانواده.
درهررابطه ای فهمیدن ودرک کردن  دیگران یعنی عشق.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر14
#7
بله.

در بین دوستانم احساس همدلی و همسانی می کنم.

در خانواده احساس مسئولیت

و در جامعه احساس وصل بودن و ...
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر10 ، ناظر14
#8
ما امروز با قطع مصرف مواد مخدر تا حدودی جایگاه از دست رفته خود را پیدا کرده ایم ، طرز رفتارهای مناسب توام با مهر و محبت مردم را میبینیم و همین ها ، احساسات ما را خوشایند میسازند ، ما بدست آوردن این جایگاه را اصطلاحاً احساس اهمیت نسبی میدانیم ،  اما  ، ما فقط بدنبال اهمیت نسبی نیستیم بلکه ما خواهان احساس اهمیت واقعی و حقیقی خود هستیم ، در واقع بدنبال جایگاه حقیقی ائی که یک انسان  ، با همه کرامت های خود باید داشته باشد هستیم ، بنابراین ، ما میخواهیم علاوه بر قطع مصرف مواد مخدر ،  با تمرکز به روی بهبودی و غیر فعال کردن بیماری  به آن دست یابیم . پیدا کردن این جایگاهها به ما احساس آرامش و اعتماد به نفس میدهد  و با امید ما را در جهت بیداری روحانی قرار میدهد .
احساس اهمیت نسبی یعنی ؛  احساس اهمیتی که ما فقط با قطع مصرف به آن دست مییابیم .
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر2 ، حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر14
#9
بنام خدا اسی معتاد
اول خدارو شکر میکنم که دربین شما دوستان گل هستم  و جایگاهی دارم که تونستم تا امروز پاک بمانم
وقتی وارد جلسه شدم احساس همسانی وهمدلی در من ایجاد شد امروز درکنار خانواده به آنها اهمیت میدم و آنها هم بمن اهمیت میدن وهمینکه مواد نمیزنم ودر مسیر بهبودی هستم میتوانیم در کنار دیگران زندگی کنیم چون گذشته هیچ احساسی درمورد هیچ چیزی نداشتم که تو پنفلت نوشته همیشه خوانده میشه ما زندگی میکردیم که مصرف کنیم ومصرف میکردیم که زندگی کنیم
امروز با دیگران رابطه خوبی دارم و وقتی مواد نمیزنم از روی نواقص وبیماری عمل نمیکنیم ودر بین دوستان وخانواده ارزش پیدا میکنیم و احساس امتیت واهمیت همدلی ومشابع بودن احساس همسانی و رضایت میباشد
ممنونم از دوستان گلم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر14
#10
با سلام....
بله امروز نسبتا احساس ارزش بین خانواده و محل کار و اقوام و جامعه و NA میکنم و احساس میکنم هویت و شخصیت انسانی از دست رفته تا حدودی برگشته است بدلیل اینکه به آنها کمتر و به نُدرَت خسارت میزنم.
جامعه ، خانواده و اقوام مرا پذیرفته اند و دیگر تحقیر نمیشوم.تایید دیگران احساس رضایتی ناشی از رفتاهای سالم تر من است که از بیرون به من داده میشود که گذراست ولی مجاز است.ولی احساس اهمیت از درون احساس ارزش کردن است و به رضایت درون رسیدن است و نباید با تغییر نگاه دیگران تغییر کند ولی گاهی وقتی تایید نمیشوم احساس اهمیت و ارزشم را از دست میدهم.
کتاب پایه ما میگوید:پذیرش اجتماعی معنایش بهبودی نیست........مهم اینست که من چقدر با دنیای اطرافم و با خودم به صلح رسیدم من وقتی کاری را با فروتنی انجام میدهم احساس اهمیت در وجودم پدیدار میشود.
وقتی به ارزشها و اعتقادات خودم و دیگران احترام میگذارم احساس اهمیتی دوطرفه بوجود میاید.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر14
#11
سلام
بله .من همیشه از پذیرفته شدن ترس داشتم.همیشه فکر می کردم دیدگاه مردم نسبت به من مغرضانه است.با ورود به جلسات و دوستی با دیگر اعضاء حال احساس خوبی دارم و خود را متعلق به جمع و جامعه میدانم.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، mehdi9666 ، ناظر10 ، ناظر20 ، ناظر14
#12
با سلام

- دردوران اعتیاد فعال دوستان وافراد خانواده وجامعه از م فراری بودن ولی امروز این مورد کمتر شده ،  وقتی دوستان و افراد خانواده مرا به خاطر قطع مصرف تشویق می کنند وبه اراده من آفرین می گویند و مرا به عنوان یک فرد موفق ونمونه نشان می دهند اهمیت نسبی دراین حلقه پیدا می کنم .
امروز پس از گذشت سالها دافعه بین انسانها که افراد خانواده ودوستان جامعه به خاطر اعمال و رفتارهای ناهنجار اجتماعی وغیر اخلاقی فراری بودند به کمک خداوند وبرنامه تبدیل به انسانیشدم که دارای جاذبه واهمیت نسبی و مورد قبول اجتماع خود است .
2 – احساس خوشحالی ، غرور ، خوشبختی ، به دردبخور بودن ، مفید بودن وانسان بودن
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، mehdi9666 ، ناظر14
#13
باعرض سلام ودرودوادب واحترام

بله -

 امروز پس از گذشت سال ها دافعه بین انسان ها به کمک خداوند و اصولی که از انجمن فرا گرفته ام تبدیل به انسانی شده ام دارای جاذبه و اهمیت نسبی و همگی نتیجه ی پیروی از اصولی است که اموخته ام امرز احسا سات خوبی در من بوجود امده مانند از خودم فرار نمی کنم احساس می کنم که جزیی از کل هستم احساس مسوولیت پذیری می کنم و در خانواده پذیرفته شده ام امروز از یک سری اصول انسانی پیروی می کنم که اگر به انها خوب عمل کنم مانند نگینی خواهم درخشید و از احساس انزوا و تاریکی و بی ارزشی رها خواهم شد امروز باعث شده تا مورد تقدیر تشکر واقع شوم به خودم غره نمی شوم و همه ی این تعاریف را از خالق خود می دانم و در پس این همه دیگاه احساس نوعی تواضع فروتنی و غروز موجه روحانی می کنم

*باسلام ودرودوادب واحترام*

*محسن معتاد*


*بله*

*امروز پس از گذشت سال ها دافعه بین انسان ها به کمک خداوند و اصولی که از انجمن فرا گرفته ام تبدیل به انسانی شده ام دارای جاذبه و اهمیت نسبی و همگی نتیجه ی پیروی از اصولی است که اموخته ام،،،،*

*امرز احسا سات خوبی در من به وجود امده مانند::: از خودم فرار نمی کنم،،،،،،،احساس می کنم که جزیی از کل هستم ،،،،،احساس مسولیت پذیری می کنم،،،،،،و در خانواده پذیرفته شده ام..*

*امروز از یک سری اصول انسانی پیروی می کنم که اگر به آنها خوب عمل کنم مانند نگینی خواهم درخشید و از احساس انزوا و تاریکی و بی ارزشی رها خواهم شد..*

*امروز باعث شده تا مورد تقدیر تشکر واقع شوم ،،،به خودم غره نمی شوم و همه ی این تعاریف را از خالق خود می دانم،،،،*

*و در پس این همه دیدگاه احساس نوعی تواضع،،، فروتنی و غرور موجه روحانی می کنم..*

*امروز دیگرچون خسارت نمی زنم وسوءاستفاده نمی کنم،،،وفردی مسولیت پذیر شده ام دربین دوستان وخانواده احساس اهمیت می کنم..*

*امروز چون بر روی عقاید ونظرات خودم پافشاری نمی کنم وبه عقاید دیگران احترام می گذارم،،،ومنافع مشترک جمع را درنظرمی گیرم ،،،وبه حریم خصوصی دیگران احترام وارزش قایل هستم،،، ودرهنگام صحبت دیگران گوش فرا می دهم وسکوت می کنم،،،،ودست ازخودمحوری برداشته ام،،،ودرکارهایم مشورت می کنم،،،وقوانین جامعه رعایت می کنم ،،،*

*ودرخانواده به نظرات اعضای خانواده احترام می گذارم،،،*

*احساس امنیت می کنم.*
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، mehdi9666 ، yagoub ، ناظر14
#14
در انجمن با عشقی که به من هدیه داده شد و مرا همانگونه که بودم پذیرفتند و به من اهمیت دادند در نتیجه من کم کم  احساس اهمیت کرده و این احساس با بودن در روند بهبودی و رعایت اصول به همراه  مسؤلیت پذیری باعث شد من نیز خود را جزء از جامعه دانسته و احساس مفید بودن و با اهمیت بودن بکنم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، mehdi9666 ، ناظر10 ، ناظر14
#15
سوال اول 62 : آيا احساس اهميت نسبي در حلقه دوستان و خانواده ميكنم؟ در كل جامعه چطور ؟ آن احساسچيست؟(قدم ۱)
یه زمانی قبل برنامه نمیکردم و یا خودم را کمتر ازدیگران میدانستم و اعتیادم را یک ضعف اخلاقی میدانستم و همین منا از بقیه جدا و گوشه گیر کرده بود. اما امروز با داشتن فروتنی از،اینکه من هم یک انسانم و هم ضعف ها و توانایی هایی دارم دیگه احساس اهمیت در تمامی جاها میکنم.
فروتنی باعث شد که من خودم را بپذیرم .
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر2 ، mehdi9666 ، حـمـیـد ، ناظر14
#16
بله من بعنوان یک انسان بادرک درست وبجای احساساتم جزیی ازجامعه انسانیم چ درخانواده یاجلسه یامحیط کارواجتماع بیرون احساس اهمیت یعنی من هم بایدجزیی ازاین اجتماع باشم ودرجهت سازندگی وروبروشدن بامشکلات روزمره عمل کنم
پاسخ
 سپاس شده توسط mehdi9666 ، ناظر10 ، حـمـیـد ، ناظر14
#17
سلام
 بله
 من یک عضو از جامعه هستم که سالها از این جامعه دور بودم وبرای برقراری ارتباط مشکل داشتم.اما امروزه به کمک اصول انجمن وکارکرد قدم ها توانسته ام روابط خود را در جامعه گسترش بدهم وبرای کارهایم از دیگران کمک ونظر بخواهم.
پاسخ
 سپاس شده توسط mehdi9666 ، ناظر10 ، حـمـیـد ، ناظر20 ، ناظر14
#18
احساس یک سیستم است که از درون من خبر میدهد من بخشی از جریانهای مختلف هستم و با افراد زیادی در رابطه هستم ..رابطه های که قبلا از حضور در انها اجتناب میکردم من اهمیت را خوب درک میکنم چون بی اهمیتی را و درد و تنهایی را خوب درک کردم من به اندازه ای که به دیگران اهمیت قائل میشوم باید توقع داشته باشم 
دیدن توانیی نوعی اهمیت است 
فرق بین اهمیت و تایید است 
اهمیت رضایت درون از دیدن واقعیت است 
اما تایید از بیرون به من احساس رضایت میدهد 
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، حـمـیـد ، ناظر14
#19
بله بعدازسالهابودن دربرنامه جلسه رفتن وخدمت به ارامی اموختم من هم جزیی ازجمعم وبایدنسبت به دیگران خانواده جامعه ودوستان بااهمیت باشم خودخواهی دوری ازدیگران کم محلی جزاصول روحانی نیست ومعتاددرحال بهبودی باروابطش معنی پیدامیکنه
پاسخ
 سپاس شده توسط admin.a ، حـمـیـد ، ناظر10 ، اریا،ب ، ناظر9 ، ناظر14
#20
سوال 62 ـ  آيا احساس اهميت نسبي در حلقه دوستان و خانواده ميكنم؟ در كل جامعه چطور ؟ آن احساس چيست ؟
بله
امروز با عملکردی نسبی ای  که از اصول دارم میبینم رفتار دیگران نسبت به من چقدر متفاوت شده و دیدگاهشان به من بسیار تغییر یافته و من را دیگر با زمان مصرف یا بیماری فعالم  نگاه نمی کنند ویا نمیسنجند . همین رفتارها باعث شده خودم هم اعتماد به نفس نسبی پیدا کنم  ترس ها ، کینه ها ورنجش هایم تا حدودی کمرنگ شده و یا در حال از بین رفتنند .
دیگر نه از خودم بدم می آید ، نه توهم خود بزرگ بینی و غرور کاذب دارم . خودم را همینطور که هستم پذیرفته ام و همین باعث شده نه خود آزاری کنم نه دیگران را آزار بدهم .
این احساس رضایتمندی نسبی باعث شده خودم را جزئی از این کل بدانم و فکر می کنم بزودی تبدیل به یک انسان قابل قبول و سازنده اجتماع خود خواهم شد، چون با برنامه زندگی می کنم کمتر خسارت میزنم و در بیشتر موارد زندگی عملکرد صحیح دارم .
HH
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، حـمـیـد ، yagoub ، ناظر14
#21
 سلام
 ممکن است ما فکر کنیم که اگر برنامه را خوب کار کنیم ،هرگز بازنده نخواهیم بود،اما در واقع برنامه به ما کمک می کند تا علیرغم هر اتفاقی به  راه خود ادامه دهیم ،


 =پاک زیستن
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، Mehran270 ، حـمـیـد ، ناظر14
#22
سلام
سلام بله من مانند گذشته دیگر منزوی نیستم. دیگر تنها نیستم و با دیگران ارتباط دارم و در کنار خانواده ،دوستان و...زندگی می نمایم و فقط برای امروز برنامه دارم دیگر لازم نیست دردهایم را درون خود نگه دارم.....
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر20 ، ناظر14
#23
امیر معتاد
بله من امروز در همه این موارد نسبتاً احساس با ارزش بودن دارم  که در کل سعی می‌کنم به کسی خسارت نزنم اعم از خانواده دوستان و کل اجتماعی که در اون زندگی می‌کنم
ببین کتاب پایه میگه پذیرش اجتماعی دلیل بر بهبودی نیست و من باید اینطوری نشون بدم که در این مسیر چقدر کوشا هستم آیا هنوز خودم رو در بین کسانی که پذیرفته شدم طلبکار می‌دونم یا اینکه فروتنانه در خدمتشون هستم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر20 ، ناظر14
#24
بله بعدازسالهاسعی وتلاش درمسیربهبودی امروزمتعهدترمسیولیت پدیرترومردم دارترشده ام احساس انسان بودن درمن زنده شده وخودموجزیی ازخانواده دوستان واجتماع میبینم احساس پوچی وبی ارزشی درمن خیلی کم شده وفکرمیکنم منم ی ادمم مثل بقیه باخوبی هاوبدی های خاص خودم ولی یک انسانم واحساس خودکم بینی شرم وخجالت درمن تحلیل رفته
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، اریا،ب ، ناظر9 ، ناظر20 ، ناظر14
#25
بله امروز پس از گذشت سال ها دافعه بين انسان ها به کمک خداوند و اصولی که از انجمن فرا گرفته ام تبديل به انسانی شده ام دارای جاذبه و اهميت نسبی... و همگی نتيجه ی پيروی از اصولی است که آموخته ام ، امروز احساسات خوبی در من بوجود آمده، مانند از خودم فرار نمی کنم، احساس می کنم که جزيی از کل هستم ، احساس مسووليت پذيری می کنم و در خانواده پذيرفته شده ام... امروز از يک
سری اصول انسانی پيروی می کنم که اگر به آنها خوب عمل کنم مانند نگينی خواهم درخشيد و از احساس انزوا و تاريکی و بی ارزشی رها خواهم شد!!
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر20 ، ناظر14 ، حـمـیـد
#26
بله احساس جذیی ازکل بودن وباوجودتمام تفاوتهاییم یک انسان بودن مثل بقیه ادمهارادارم بدیگران احترام میزارم توتولدهاشادیهاغمهای دیگران شرکت میکنم وبتعهداتم عمل میکنم وبنظرم بطورنسبی جایگاه واقعی خودموتودنیابکمک انجمن خداوندوقدمها پیداکرده ام
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر20 ، ناظر۴ ، ناظر۱۶ ، ناظر14 ، حـمـیـد


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان