امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال اول 56 : چه چيزي در بهبوديم شنيده ام كه براي باور كردنش مشكل دارم؟ آيا از راهنما
#1
سوال اول 56 : چه چيزي در بهبوديم شنيده ام كه براي باور كردنش مشكل دارم؟ آيا از راهنمايم يا كسي كه آن حرف

را به من زده خواسته ام كه اين مسئله را برايم توضيح دهد؟
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، moosavi307 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر14 ، Reza.z1362
#2
با صبر همه چیز حل می شود و زندگیت دگرگون می شود
با قضاوت فقط خودم حالم بد می شود
برای کسانی که از آنها رنجش دارم دعا کنم .
داشتن بیماری اعتیاد
صداقت با حماقت فرق می کند
در برنامه کسانی با پاکی بالا لغزش می کنند .
عرض بهبودی مهم است نه طول آن و با عملکرد بهبودی سنجیده می شود
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ناظر2 ، ناظر9 ، moosavi307 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، ناظر14 ، ناظر۸ ، Reza.z1362
#3
بله مواردی را شنیدم که گاهی من را به فکر کردن وادار کرد
مثلا : کسی گفت از اول بهبودی تا الان حتی یک بار وسوسه نداشته ام
یا از نواقصم استفاده نکرده ام حالم هرگز بد نبوده همه را بخشیده ام و با کسی جنگ ندارم تعادل دارم و غیره ..................
پیام سوال : من بع علت نداشتن روشن بینی و ندیدن زاویه که دیگران ان موضوعات را دیده اند و یا عدم اعتماد به دیگران باور کردن این مسائل برایم سخت است اما من باید یاد بگیرم که همیشه این موارد را از راهنمایم و یا دیگران بپرسم و در واقع از تجربه انها استفاده کنم
روشن بینی : یعنی اینکه حرف یا پیامی که از دیگران می شنوم بدون عجله و شتاب زدگی و با درایت و مشورت ببینم و بپذیرم و قضاوت نکنم
نقاط مقابل روشن بینی : کوته بینی
تعصب نا صادقی پیش داوری و قضاوت عجله و شتاب زدگی 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، moosavi307 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، ناظر14 ، ناظر۸ ، Reza.z1362
#4
تسلیم شو تا پیروز شوی ،۹۰ روز و ۹۰ جلسه، با شرکت در جلسات و حضور در برنامه و رعایت اصول می‌شود پاک ماند دیگر و دیگر وسوسه و اجبار از بین میرود ،پذیرفتن اینکه شکست خورده‌ام، ترک هر وابستگی ،توانایی صبر کردن و راحت کنار آمدن ،همه چیز درست میشود و ...

 بله خواسته ام و احتمال هر چیزی را می دهم که امکان دارد و احتمال دارد که باشد
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، moosavi307 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، ناظر14 ، ناظر۸ ، Reza.z1362
#5
خدمت درانجمن ,نتیجه اش را درزندگیم نشان میدهد,هنوز باورندارم.
وقتی تسلیم میشوی پیروزمیشوی ,هنوز باورندارم.
صبرکلیدهمه کارهاست,هنوزباورندارم.
نبخشیدن دیگران وگذشت ازروی عشق راباورندارم.
دعاکردن برای آنهایی که ازآنها رنجش دارم ,هنوزباورندارم.
بهبودی دردداردولی باورندارم
تسلیم شدن دراصول درددارد ولی باورندارم.
هرچه اصل تمایل روی من کارکندباورمن بیشترمیشودوترس کمترمیشود.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، moosavi307 ، حـمـیـد ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، ناظر14 ، ناظر۸ ، Reza.z1362
#6
برای من شنیدن این جمله که با اقرار به شکست و تسلیم شدن پیروز میشم قابل درک نبود.
یا اینکه با کسانیکه مشکل دارم براشون دعا کنم.
و اون اوایل وقتی دوستان قدیمی پاکی دراز مدت بدون وسوسه خود را اعلام میکردند برام باور کردنی نبود.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، moosavi307 ، حـمـیـد ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، ناظر14 ، ناظر۸ ، Reza.z1362
#7
اوایل ورود به انجمن به دلیل شدت بیماری و بسته بودن دریچه ی ذهن هر چه را می شنیدم باور کدنش برایم سخت بود مثلا خدمت کن حالت بهتر خواهد شد پیدا کردن خود در گرو کم شدن در دیگران است ببخش تا بخشیده شوی تسلیم شو تا پیروز شوی خداوند در جلسات حضور دارد بدون مصرف مواد هم می توان نشئه شد اسایش ارامش نم ی اورد درد باعث رشد خواهد شد وخیلی چیزهای دیگر برای چیزی که باورش کردنش برایم سخت است باید مشورت کنم زیرا مشورت کردن و توضیح خواستن دریچه ی افکارم باز می باز می شود وبرایم اسان خواهد شد مسایل را باور کنم پس به اسانی اجلازه ورود مسایل و راه حل های تازه ای به خود خواهم داد که شاید تا به حال ازی ان خبر نداشتم رد نکردن ان چه را که در موردش اگاهی نداریم تمرینی برای روشن بینی است .
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر2 ، ناظر9 ، moosavi307 ، حـمـیـد ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، ناظر14 ، ناظر۸ ، Reza.z1362
#8
با بالا رفتن مقطع پاکیم و احساس توانایی و دانایی کاذب در خود باوریم... این باور غلط در من شکل گرفته است ک دیگر نیازی ب صدای پاک و سازنده راهنمای خود نداری و در گاهی اوقات خودم را بالاتر از راهنمایم میدانم..با این قیاس ذهنی اروم اروم طی یک فرآیند از راهنمایم دور شدم و با اعتقاد و باورهای غلط خودم بهبودی را گزینشی انتخاب کردم..اما در نهایت دیدم اصلا انرژی و قدرت در رویارویی با مشکلات را ندارم و با وصل شدن مجدد ب راهنمایم این باور برای من شکل گرفت ک در هر مقطع پاکی هر تعداد رهجو...هر جایگاهی در زندگی چ کاری چ تحصیلی چ مالی و اجتماعی باز نیازمند راهنما هستی
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، moosavi307 ، حـمـیـد ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، ناظر14 ، ناظر۸ ، Reza.z1362
#9
با سلام....
در این سوال صحبت از روشن بینی ست.یعنی اگر چیزی میشنوم که باورش برایم راحت نیست آنرا به یکباره رد یا به یکباره تایید نکنم در موردش با راهنما و دیگر اعضاء صحبت کنم تا به باور برسم قضاوت در مورد آنچیزیکه شنیدم میشود عدم روشن بینی.
چند مثال در مورد چیزهایی که شنیدم و باورش برایم سخت بود.
اینکه تا آخر عمر باید به خودم بگویم معتاد_آنچه که داری در اختیار بذار تا حفظ شود_تسلیم شو تا آزاد شوی_زندگیت را به خداوند بسپار درست میشود_نیروی برتر میتواند به ما کمک کند_بیماری ما از بین نمیرود اما ما بهبود پیدا میکنیم_الکل یک ماده مخدر است_در انجمن گاهی ۲+۲نمیشود ۴_بعداز سالها بهبودی چرا بازهم اشتباه میکنیم_هیچ چیز ارزش درمانی کمک یک معتاد به مهتاد دیگر را ندارد و غیره......
منظور سوال اینستکه اگر من هر کجا پیام NA برایم قابل قبول نیست آنرا رد نکنم شاید در آن لحظه بدردم نخورد یقینا جایی دیگر برایم کار خواهد کرد.

 درک شخصی من یا دیگران همیشه نمیتواند اصل قطعی و کاربردی باشد.چیزیکه برای دیگران کار نکند شاید برای من کار کند ما فقط باید گوش شنوا داشته باشیم همه چیز را بشنویم و راجب آن گفتگو کنیم این به معنی اجبار به انجام نیست.
ما گوش میدهیم ، چیزی میشنویم ، در موردش مشاوره میگیریم ، به آگاهی میرسیم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، moosavi307 ، حـمـیـد ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر14 ، ناظر۸ ، Reza.z1362
#10
سلام
اوایل پاک ماندن و گرفته شدن وسوسه برایم غیر قابل باور بود و برای این سوالات از راهنمای خود پرسیدم و تجربیاتی را به من انتقال داد اما زمانی به باور رسیدم که خودم آن ها را تجربه کردم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، moosavi307 ، حـمـیـد ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، اژدر بنگال ، ناظر20 ، ناظر14 ، ناظر۸ ، Reza.z1362
#11
با سلام
1 - تسلیم شوتاپیروز شوی ،مشکل من مواد مخدر نیست بلکه بیماری اعتیاد است ، زندگی فقط برای امروز ، الکل یک ماده مخدر است ، کسانی که بطور مرتب درجلسات شرکت می کنند پاک می مانند ،یک بار زیادوهزار بار کافی نیست ، اگر می خواهی مصرف نکنی پک اول را نزن،من نمی توانم ما می توانیم
2 – بله ، درمورد خیلی ازاین موارد ازراهنما ودوستانم خواستم که برای من در مورد آن توضیح دهندودر مورد بعضی از آنها بعداز مشارکت اعضا در جلسه متوجه شدم ودرمورد خیلی ازموارد گذشت زمان وحضورم دربرنامه متوجه آن موضوع کرد. Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط moosavi307 ، ناظر9 ، حـمـیـد ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، ناظر14 ، ناظر۸ ، Reza.z1362
#12
فکر من در حالت فعالیت بیماری بسته است !
یعنی هر چیزی رو که برای باورش کوچکترین مشکلی دارم ، بدون کوچکترین تردیدی رد می کنم و دور میندازم ،
 انگار که تنها عقل سالم عالم منم ! انگار جز دانسته های من چیزی در عالم وجود نداره ! انگار دنیا همونه که من میدونم !!! عجیب نیست ؟!
این کاریه که بیماری با من می کرد …
و امروز ابزاری به نام روشن بینی می خواد این دایره ی نامرئی که بیماری دور من کشیده رو بشکنه و در رو برای ورود آگاهی های جدید باز کنه .

خوب ، من خیلی چیزها شنیدم که باورش سخت بود ! مثلا اینکه میشه پاک زندگی کرد ! و عجیب تر از اون ، میشه پاک زندگی کرد و لذت برد !
مگه باورکردنی بود ، چیزی که امروز از نگاهم انقدر بدیهیه ، روزگاری غیر قابل باور بود ! چون دید من محدود شده بود به انچه بیماری به من دیکته می کرد .

هزاران چیز دیگه از این دست هم بود که باورشون برای من مشکل یا غیر ممکن بود ، اما ابزاری که این سوال داد ،
 علیرغم اینکه ساده به نظر میاد اما خیلی کاربردی بود !
مهارت درخواست ! مهارت سوال کردن … بله ،
 بیماری آنچنان من رو اسیر کرده بود که این مهارت های ساده رو از دست داده بودم و امروز باید تمرینشون کنم .
 چیزی رو که نمی فهمم فورا رد نمی کنم ، بلکه دریچه ی افکارم رو باز می ذارم و سوال می کنم …
 از کسی که اون رو گفته ، یا از کسی که آگاهتر از منه (راهنمام) …

و این ابزار بظاهر ساده یک معجزه در زندگی من بود .
روشن بینی امروز به من میگه بی نهایت چیز جدید هست که اگر چه به نظر تو باور نکردنی میان اما تو با پرسش ، حق انتخاب پیدا می کنی که فکر کنی ، باور کنی یا حتی باور نکنی …
 برای اولین بار داشتم حق انتخاب رو تجربه می کردم …
 و این تجربه حس آزادی رو به من هدیه می کرد ،
 حسی که سالها در چنگال بیماری تجربش نکرده بودم …
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر14 ، ناظر۸ ، Reza.z1362
#13
به من گفته شده بود که با کارکرد قدمها و آمادگی کامل پیدا کردن خداوند نواقص را بر طرف می کند  برای باور کردنش مشکل داشتم چون در ان نقص مثل لذت جویی هایی که به شخصه با آنها در گیر بودم  و وسوسه های کشنده آن غرق بودم یا مصرف نیکوتین اصلا" نمی توانستم باور کنم که گرفته خواهد شد یا  اوائل بهبودی راهنمایم به من گفت از طریق تماس با من وصل به خداوند میشوی و کلام خداوند را از زبان راهنما میشنوی برایم خیلی عجیب بود اما با مداوت در جلسات این را از دوستان در حال بهبودی بارها شنیدم  و با روشن بینی و مراقبت روزانه به این مطلب ایمان پیدا کردم طوریکه وقتی به رهنمودهای راهنمایم گوش میدهم و به آن عمل میکنم نتیجه آن را و خواست خداوند را در آرامش بعدش حس میکنم و وقتی خود محوری میکنم آرامشم سلب شده و تیرم به سنگ میخورد یا اینکه با خدمت کردن میتوانم رشد پیدا کنم که با روشن بینی به این مسئله هم رسیده ام یا اینکه مشارکت صادقانه حالم را خوب میکند برایم عجیب بود ولی به ان رسیده ام یا اینکه در انجمن رشد می کنی و همه اعتبار و آبرویت بر می گردد باور همه اینها برایم مشکل بود که همه اینها برایم اکنون اتفاق افتاد0.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، عبدالرحیم_بوشهر ، حـمـیـد ، ناظر14 ، ناظر۸ ، Reza.z1362
#14
دراوایل شنیدن رهاییدازوسوسه ودردفیزیکی بعداکلمه رهایی باتسلیم واینکه میشه ازادشدوبعدازسالهاخندیدچون من نمیتونستم بخندم احساس اهمیت پیداکردن دوست داشتن خودودیگران بابرنامه وشادزندگی کردن پیداکردن شغل ورنجشداگردارم ازکسی براش دعاکنم وبهش عشق بدم ....بله هم پرسیدم وجواب گرفتم وهم صبروتمرین کردم ونتیجه رودیدم
پاسخ
 سپاس شده توسط Darush sistan ، حـمـیـد ، ناظر14 ، ناظر۸ ، Reza.z1362
#15
اینکه ماب ازادی ورهایی میرسیم برام قابل باورنبود
وسوسه بره زندگیم درست بشه اروم باشموشاد
ازراهنماودیگران پرسیدم گفتندفقط بروال برنامه زندگی کن 
جلسه بیاقدم کارکن وتمرین کن اصولووصبورباش
واین اتفاق افتادتمام توقعاتم جامه عمل پوشیدومن امروزاروم 
ازادوشادم وزندگیم دقیقاسرجای خودشه خدایاشکرت
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، اریا،ب ، ناظر14 ، ناظر۸ ، Reza.z1362
#16
سوال 56 ـ چه چيزي در بهبوديم شنيده ام كه براي باور كردنش مشكل دارم ؟ آيا از راهنمايم يا كسي كه آن حرف را به من زده خواسته ام كه اين مسئله را برايم توضيح دهد ؟
 
 در گذشته جملات و روش های بسیاری در انجمن شنیده بودم ولی باورشان نداشتم .
واین نبود باور مرا در زندگی به آشفتگی های زیادی کشاند .
ولی این روزها برای درک موضوع و بهتر عمل کردن به آنها ، از راهنما و اعضاء قـابل اعتماد تجربه میگیریم . این هم یکی از شاخصه های داشتن روشن بینی است که نیاز است من داشته باشم .
چون این را درک کرده ام روش برنامه ما کمک یک معتاد به معتاد دیگر است .  که از طریق تجربیات بدست آمده توسط هر یک از اعضاء و با در اختیار گذاشتنشان به یکدیگر اجرا میشود  و من هم از همین روش برای ادامه زندگی صحیح استفاده خواهم کرد .

HH
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14 ، ناظر۸ ، Reza.z1362
#17
سوال اول 56 : چه چيزي در بهبوديم شنيده ام كه براي باور كردنش مشكل دارم؟ آيا از راهنمايم يا كسي كه آن حرف را به من زده خواسته ام که این مسئله را برایم توضیح دهد؟(قدم۱)
خیلی چیزهاشنیدم،مثلا؛پنج دقه قبل وقوع معجزه عقب نشین،دردهابرای تو پاداش هستن، ببخش تا بخشیده شوی،به دیگران کمک کن تاحالت خوب شود،جلسه بیا پاک میمانی ،صبرتورابه مقصدمیرساند، احساسات را اقرار کن تا رها شوی،و...
 من بواسطه مصرف همه باورهام شکسته شده بود و اعتمادم به بقیه و طریقه زندگی شان از دست رفته بود، مصرف باعث شده بود که کوته فکر و کوته بین بشم ،و همیشه راه نرفته را مردود میشمردم .
 تفاوت زیادی با دربی که بسته هست و دربی که روی هم هست وجود دارد .
امروز سوال میپرسم،پرس و جو میکنم، و راه هایی که به دیگران جواب داده را امتحان میکنم .
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر14 ، ناظر۸ ، Reza.z1362
#18
    سلام

قبلا در انجمن هیچ چیز برایم قابل باور نبود من فکر می کردم باید معجزه آسمانی ببینم اما پس از مدتی یک عضو من را متوجه معجزه 90 روز پاکی ام کرد ومن کم کم باورهایم تغییر کرد...
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر20 ، ناظر14 ، ناظر۱۶ ، ناظر۸ ، Reza.z1362 ، ناظر۳
#19
درک مفهوم ارامش وبابرنامه ریزی میشه ادفمندزندگی کردبرام اوایل خیلی سنگین بودزندگی من پرترس درهم برهم بدهکاربی کلربی اعتبارعبوس ترسوتنهاوناامیدبودم وقتی باراهنماویادوستان درموردش حرف زدم گفتندصبرصبرصبروادامه جلسات اروم اروم خودت متوجه میشی چطورکارهاتوردیف کنی تاب ارامش برسی واین اتفاق هم افتادامروزهدفمندوارام وشادم
پاسخ
 سپاس شده توسط اریا،ب ، ناظر20 ، ناظر۱۶ ، ناظر۸ ، Reza.z1362 ، ناظر۳
#20
رهاوازادزندگی کردن تسلیم شدن برای پیروزی دعابحال کسانی ک ازشون رنجش دارم ببخش تابخشیده شوی ومطالب دیگربله ازراهنمایم ودیگراعصاپرسیدم گفتندصبرتکراروتمرین ودرست بود
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر20 ، ناظر14 ، ناظر۱۶ ، ناظر۴ ، ناظر۸ ، Reza.z1362 ، ناظر۳
#21
درود بر شما...نود روز نود جلسه...صبر کن به وقت خودش درست میشه...نزدیک سه سال برای این مورد واستادم ...و درست شد مورد خانوادگی که دیگه کاملا نامید شده بودم خیلی نواقص منو درهم شکست ولی کم رنگ و بیرنگ شدن ...قدم کار کردن وارد زندکیم شد و کار خودشو کرد امروز برای تمام مسائل زندگیم مشورت میکنم و سپس بخداوند می‌سپارم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۱۶ ، ناظر۴ ، ناظر۸ ، Reza.z1362 ، ناظر9 ، ناظر14 ، ناظر۳
#22
Heart 
  با سلام و احترام  فرا رسیدن نوروز و سال جدید را تبریک عرض میکنم و ضمن درخواست  سلامتی : نشاط : آرامش  و سعادتمندی در  کمک به هم نوع  از درگاه باریتعالی برای همه عزیزان بهترینها را آرزو میکنم                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                مکرر میشنیدم که من با بقیه تفاوتی ندارم آنها توانسته اند و من هم اگر بخواهم میتوانم .باید به خودم فرصت بدهم صبر کنم از هر چیزی که به مخدر ها مربوط هست دوری کنم از تمام افکارم خلاص شوم شخصا تصمیم نگیرم و برای کارها و چگونگی انجامش با کسی مشورت کنم و پیشنهاد را انجام دهم و هر کاری در هر روز اینگونه انجام شود تنها نمانم و با دوستان معاشرت کنم به طور مرتب ومنظم به جلسه بروم وکامل گوش کنم خودم را با بلند کردن دست به عنوان شخصی معتاد معرفی کرده و با بیان مسائل و افکار روزانه از شر آنها خلاص شوم وبه شخصی اعتماد کنم و در باره هر چیزی که در جمع نتوانسته ام بگویم با او صحبت کنم .                    ان روز ها هر چه میشنیدم متعجب میشدم ودر طول روز بر تحیرم افزوده میشد گاها روشهایی که به من معرفی میشدندند را یسیار مسخره وغیر قابل اجرا توصیف میکردم . روشن بینی و نیروی برتر در بالاترین نقطه این احساسم قرار داشتند وکلا فکر میکردم قدرت اجرا و انجام کارها وتصمیم گیری از من سلب میشود اختیارهیچ چیز ی دیگر نخواهم داشت وبه مرور زمان بدون فعالیت و حضور از یاد اطرافیانم رفته و منزوی و تنها میشوم من که در تصمیم گیری دیگران تاثیر میگذاشتم حالا باید کل اختیارات وافکار وروابط را کنار گذاشته وفقط کاری که گفته میشود را انجام دهم  تمام اینها با مردن برایم برابری میکرد و اصلا غولی که در پیشرو یم بود اجازه هیچگونه توجه به من نمیداد توجه به اینکه آن شخصیتی  که در ذهن خودم دارم  را با مصرف مواد و بیماری اعتیاد نابود و مدفون کردم  وترس از آینده و چیزهایی که شنیدم و انجام این کارها واتفاقاتی که خواهد افتاد سبب شد بی تفاوت به آنها از جمع دور شوم هر بار درباره علت این احساسات و تصوراتی که داشتم  حرفی میزدم  دوستان از اصول بهبودی میگفتند و تشریحی کامل از احساس و برداشت اشتباه من ارئه میکردند و من فقط با لبخند یا خجالت زدگی و یا تشکر  می توانستم عکس العمل نشان دهم .در بعضی موارد که به نظر من انسان  نابینایی بودم و فقط با شنیدن موضوع ان را کوهی غیر قابل صعود تصور کردم و فقط ترس از کوه برایم مانده باشد عقب نشینی کرده بودم و بابت آن به خودم گوشزد میکردم  که دیگر این حرکت را تکرار نکنم .اینجا بود که صحبتهای آرام و دلنشین راهنما معنی روشن بینی را  مانند نوری که تابیده شود به من فهماند و به مرور زمان با آگاهی یافتن  و درک مسائل وشرایط رقبت و قدرت انجام تمام کارهایی که قبلا در مقابلمبودند یا در ذهنم پرورده بودم  به روشی که دوستان میگفتند را پیدا کردم و برای بهتر انجام شدنشان تشکر وقدر دانی میکردم و خیلی زیبا نیروی برتر  از خودم را حس کردم و همیشه قدر دانی میکنم 
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۳ ، Darush sistan


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان