امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 1: چه بهانه یا دست اویزی در مورد کارکرد قدم پنجم دارم ؟
#1
روبه رو شدن با ترسها 



سوال 1: چه بهانه یا دست اویزی در مورد کارکرد قدم پنجم دارم ؟
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، محمدمهدی ۱۲
#2
قدم 5 میگه باید چگونگی خطا رو به خود وخدا وشخص دیگری اقرار کنیم که این نیاز به صداقت شدید وشهامت ومیل به تغییر دارد وباید خلاف غرور عمل کنی با وارد شدن در برنامه من با اصل اقرار که نوع اصول کاربردی برنامه است بهم پیشنهاد شد وقول دادن که احساسم بهتر بشه من هم با تجربه خودم از گذشته به این موضوع نگاه میکردم واینکه عمل تحقیر کننده ای است ولی با تمرین این اصول نتیجه گرفتم ووسوسه هام از بین رفتن در قدم 5 من به شخصی که قابل اعتماد بود گذشته ام رو که شامل رازها واتفاقات جنسی هستش رو اقرار کردم واز پنهان کردن وسرکوب این رازها دست برداشتم من یک رابطه جدیدی را با مردم شروع کردم من این احساس رو تجربه کردم که میشه اعتماد کرد وما در این برنامه هدفمان کمک به همدیگه است ودلسوز هم هستیم ودر مشکلات بهم کمک میکنیم ترس هام ریشه تو نداشتن تجربه قبلی در اقرار داشت من فکر میکردم یک نوع ضعفه اقرار گذشته ورنجش ها وترس ها وضعف ها ولی من مورد پذیرش قرار گرفتم ودیگه ترس از قضاوت ترس از سرزنش ترس از شکستن گمنامی پیش خودم همش یاد اوری کنه اقرارمو حتی با نیت خیر برا مثال بگه گذشته رو نگاه کن الان چقدر بهتر شدی خودم خودمو قضاوت میکردم چون خودم اتفاقاتی که واسه خودم افتاده بود رو اگزر میدونستم واسه کسی دیگه افتاده قضاوتش میکردم که چه ادم بدبخت ضعیف وبی عرضه است میگفتم مرد نیست واسه مردن هم خوب نیست ترس از این داشتم که راهنمام حرف هامو تو ذهنش مرور کنه ترس داشتم نتونم اعتماد کنم وترس ها منو از پا دربیارن ترس از این داشتم نکنه بهتر نشم چون موجی از امید به اینکه هر قدمی تاثیری در زندگیم میزاره تو وجودم بود بهنه هام این ترس هام بودن
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ناظر9
#3
همه ذهنم  متمرکز به این موضوع است که من  قدم چهارم را کار کرده ام و الان چه نیازی به زیر رو کردن ان دارم و غیر از درد چه فایده ای دارد بهانه بعدی ترسهایم است حالا زود است بعدا کار میکنم هنوز به راهنما اعتماد کامل ندارم کلمه اقرار بهانه بعدی من است فرق قدم چهار و پنج را نمی فهمم احساس شرم و گناه هم بهانه ای است تا با خودم روبرو نشوم و غیره 
پاسخ
#4
من تا به حال سه مرتبه قدم پنجم رو کار کردم دو مرتبه با راهنمای اولم بدون استثنا و بدون هیچ ترسی و بی بهانه چون درد و بدبختیهام اجازه دست آویزی به من نمیداد و بی کم و کاست کار کردم اما برای بار سوم که راهنمامو عوض کرده بودم بهانه داشتم که من دو بار کاردم و نیازی نیست که باز با کسی دیگه هم مشکلات گذشته رو بگم اما در نهایت قرار گذاشتم و کار کردم ..
پاسخ
#5
برای اولین بار که میخواستم این قدم و کار کردم ترس از قضاوت راهنمام داشتم .با خودم میگفتم این و این و نمیگم و راجع بهش حرف نمیزنم . اما در نهایت راجبش حرف زدم و خودم احساس سبکی کردم . در نهایت ترس ترس ترس
پاسخ
#6
بهانه ودست آویز ابزاربیماری من است ، چون ازاین طریق واقعیتها راانکار ومسئولیتهایم راانجام نمی دهم وبهانه
هایی که برای این قدم می آورم این است که :

این اقرارها یک روزبرعلیه من استفاده می شود ، ممکن است یک روزباراهنمایم روبه روی هم قرارگیریم ،

 عکس العملهای هم رهجوهایم درمورد
من چگونه خواهد بود وبهانه های دیگر.

اماواقعیت این است که این قدم راباید روزانه کارکرد.من امروزباید
درمورد احساسات وروابط خودمشارکت
کنم وچگونگی دقیق خطاها واشتباهاتم
را اقرارکنم.

امروزدرک کرده ام که نیازمند رشدهستم وچیزی که به من کمک می
کند بکارگیری اصول روحانی شهامت
واعتماد است که بتوانم به راهنمایم
ونیروی برتر اقرارکنم.
پاسخ
#7
ترس از برملاشدن شخصیت واقعی،مورد قضاوت قرارگرفتن توسط راهنما،ترس از زنده شدن احساسات قدیمی،شکسته شدن گمنامی،هنوزم اعتمادم نسبت به راهنمایم کامل نیست،بی اعتمادی نسبت به بهبودی
پاسخ
#8
من احساس میکنم و وسواس دارم شاید آنطور که باید قدمهای قبلی مرا آماده نکرده باشد حال آنکه تغییر را در وجودم احساس میکنم و یا اینکه هنوز صداقت و روشن بینی و تمایل کافی به اقرار تمامی خطاهایم ندارم و احساس میکنم چه دلیلی دارد به کسی اعتماد کنم من متوجه شدم که بسیاری از الگوهای رفتاری ام به دلیل خودمحوری و خودمشغولی و عدم تجربه گرفتن غلط بوده است و تصور میکنم که آنها پیش خودم بماند خودم قادر به رفعشان هستم که حال درک میکنم کارکرد قدم 5 میتواند کمک کند صداقت با خود را تمرین کنم من همیشه دستاویزها و توجیه بهانه هایی برای مخفی کاری و بازگونکردن خود دارم عادت به پنهانکاری دارم
پاسخ
#9
بنظر من 
۱ ترس از قضاوت 
۲ بی تفاوتی 
۳ عدم اطمینان 
۴ به باور نرسیدن که ممکن است حال خوبی پیدا کنم 
۵ در بعضی ها توجیهات مذهبی 
۶ خجالت و ترس از اینکه من مقصر باشم 
۷ نداشتن رابطه خوب با راهنما 
۸ ترس و خجالت از قسمت روابط
پاسخ
#10
بهانه های زیادی برای من وجود داشته، مثل اقرار که در قدم پنج متفاوت با اقرار در جلسات نیازه که ریشه خطا در بیاد پس باید صادقانه خیلی چیزها گفت، یا اگه به راهنما بهم بعدش لغزش کنه چی، رازم میره میگه، دستاویزی که برام ایجاد شده بود این بود که خب نیاز نیس را های مهم بگم، میرم به درخت میگم!!! باور غلط که از گذشته در جلسات گاهی گفته میشد، اما اجازه به بیماریم ندیدم و طبق اصول سعی کردم جلو برم، قدم پنج ارتباط بسیار خوبی با خداوند پیدا میکنیم
پاسخ
#11
با سلام - اول اینکه توی تمام مراحل زندگی افکار من دنبال بهانه  تراشی و دستاویز برای  به سر انجام نرسوندن مسیر بهبودی است _من بعد از کار کرد چند بار قدم همین الان که دوباره داشتم به جواب سوال فکر میکردم  کله ام به من گفت  تو نیازی به دریافت از دوست دیگری نیستی چون داری این سوالات رو انتقال میدی و چون با گروه جدید بجز راهنما در حال کار کردن قدم هستم دستاویز اینکه تو در این کلاس تازه اومدی نیاز نیست جواب سوال بدی و از این موضوعات تو کله ام میگذره
اما با تجربه اعتمادکه نصبت به برنامه دارم میدونم اصول و قدمها بصورت روزانه در زندگی ام جاری باشه تا در مسیر سبز بهبودی باشم چون من نیازمند تغغیر هستم تا بتوانم رشد کنم
پاسخ
#12
باسلام
کارکردن قدم پنج یعنی اقرار خطاهایمان پیش یک نفردیگر و به دلیل اینکه قبلا خطاهایم را پیش کسی اقرار نکرده ام ترس دارم چون اقرار خطاها به صورت دقیق ، جرات ، شهامت وصداقت می خواهد ودیگر اینکه می ترسم نتوانم همه خطاهایم را اقرار کنم با اینکه میدانم برای بهبودی کارکرد قدم پنجم یکی از الزامات میباشد
پاسخ
#13
سلام
برای این که بخواهم چیزی را نپذیرم بهترین راه انکار است.قدم ۵ جلوی انکار من را می گیرد.اما من میترسم.که نتوانم سهم خودم را در اتفاقات بپذیرم و با آن کنار بیایم.
پاسخ
#14
سلام بخش عمده بیماری اعتیاد از توجیع وبهانه سر چشمه میگیردوانکار وعدم مسولیت پذیری راههای فرار را برایم میسازد واین رویه همیشه جز باورهای غلط من بود وامروز تغییر نکردن باور وخودمحوری کردن در ترسها وننوشتن ترازنامه قدم چهارواهمیت نداشتن بهبودی برایم ترس به وجود می آورد واز نوشتن قدم پنج سر میزنم وتوجیه وبهانه میکنم
پاسخ
#15
با سلام....
یکی از بهانه های من اینستکه تا همینجای قدمها ، همینکه آدم گذشته نیستم کافی ست ، اما من تا چیزیکه قدمها از من میخواهد فاصله زیادی دارم.
یکی از بهانه های من اینستکه خودم و خداوند میدانیم که من چه کسی هستم اقرا به شخص دیگری چه فایده ایی دارد ، ترس از گمنامی ، و انجام کارهایی که برای تغییر لازم است ولی من اصلا تمایل به انجام آن کارها را ندارم. بعضی جاها شخصیتهای دروغی از خودم ساختم که میترسم بر ملا شوند یکی از بهانه ها جدا شدن از امنیت کاذب و دروغینی است که برایم خودم ساختم.
یکی از بهانه های من نبش قبر کردن گذشته هاست و میترسم با بر ملا شدن آنها دیگر کسی تحویلم نگیرد.

هدف قدم پنجم تنها یک اقرار ساده نیست بلکه دیدن و پذیرفتن آنچه که هستم است.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، آرین ی
#16
سوال 1: چه بهانه یا دست اویزی در مورد کارکرد قدم پنجم دارم ؟
پیش داوری کردن باعث میشه که من این قدم را کار نکنم .
یا اینکه من مشکلم اعتیادم بوده چه لزومی داره دیگرقسمت های زندگیم را اقرار کنم .
قدم پنجم اعتراف نیست بلکه اقرار است.
دستاویزهای من از عدم اعتماد و نداشتن باور کافی میاد.
پاسخ
 سپاس شده توسط حوریا ___Bu ، حـمـیـد
#17
سلام

بهانه برای کار نکردن قدم پنج بابت ترس از اعتماد کردن است و زمانی که من نگران وضعیت قضاوت در مورد رفتارهایم باشم این اشکال بوجود می آید و من دست آویزی به نام سابقه اعتماد گذشته بدست می آورم که برای بیان نکردن خودش کافیست.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10
#18
سلام ...
من که بقدری درد و بدبختی کشیدم با اینکه چند بار با راهنمای قبلی ام این قدم را کار کرده بودم خودم به راهنمای جدیدم پیشنهاد کارکردن این قدم را دادم .. چون از اینکه شناخت بیشتری از خودم پیدا کنم و دوست داشتم شیوه جدیدی از کار کردن این قدم را تجربه کنم هیچ بهانه و دست آویزی نداشتم ...
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10
#19
چون بارهااین کارروکرده ام گاهی
احساس میکنم بسه وتکراری میادبنظرم
گاهی تنبلی وبی تفاوتی ویاموکول کردن
به اینده
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10 ، یاسی ، یثنا ، حبیب ۶۶۶
#20
گفتن ازخودازانچه بوده وشده وانچه هست چشم توچشم برای ینفردیگه اونم روراست وصادقانه کاراسونی برامن ک عادت بپنهان کاری ووارونه کردن حقیقتم کاراسونی نیست
درموردخودم بگم چگونگی دقیق خطاهام من همیشه ازبقیه گفتم ومقصرشون کردم حالانقش خودموگفتن ساده نیست 
اماکاریست ک بایدحتماانجام دهم تابشناخت ازخودوازادی برسم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، یاسی ، یثنا
#21
سلام عباس معتاد 
ما با کارکردن قدمهای قبلی و باور اینکه باید دوازده قدم را کارکنیم و در مسیر بهبودی ثابت قدمتر حرکت روبه جلو داشته باشیم قدم 5 را هم کارخواهیم کرد اما نگران این هستم که آیا قدمهای قبلی را در زندگیم جاری کرده ام؟ آیا راهنمایم در موردم قضاوت و سرزنش نخواهدکرد؟ آیا از گفته و نوشته هایم سوءاستفاده نخواهد شد؟ و یا خودم دچارشک و تردید نخواهم شد؟ و آیا اعتمادم بجا بوده است و اینکه آیا گمنامی ام حفظ خواهد شد؟
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان