امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 2 : آیا می ترسم که اگر این چیزها در من برطرف شوند ، به شخصی که دوست ندارم تبدیل
#1
سوال 2 : آیا می ترسم که اگر این چیزها در من برطرف شوند ، به شخصی که دوست ندارم تبدیل شوم ؟ 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9
#2
معمولا بدلیل بسته بودن دریچه افکار و ذهنیت معتادگونه برایم سخت است که از بعضی از خصیصه های فردی که به انها وابستگی دارم اما جزء نواقص من هستند جدا بشوم و این برایم ترس اور است (خیلی جاها نباید حرف بزنم می زنم بدلیل این تفکر که اگر حرف نزنم متوجه نمی شوند که من صاحب نظرم )مثلا می ترسم در صورتی که خشم غرور و سلطه گری در من برطرف شود همسرم یا دیگران بر من تسلط یابند یا دیگران از فروتنی و تواضع من سوء استفاده کنند و کولی بیش از اندازه بدهم یا ترس دارم که نکند بدون نقص های اخلاقی دیگر نتوانم زندگی کنم و توانائی انجام امور روز مره را نداشته باشم مثلا بدون دروغ کارم پیش نرود (نتوانم در اداره یا کاسبی موفق شوم )یا می ترسم با از دست دادن نقص لودگی یک ادم خشک و بی روح شوم یا اگر افراط از من گرفته شود نتوانم به لذتی که می خواهم برسم یا نکند بدون مظلوم نمائی مورد توجه قرار نگیرم بدون گمنامی شکستن ابزار لازم برای خراب کردن دیگران را از دست بدهم یا لذت گپ زدن بادیگران را از دست بدهم ...
ترس ما از این که اشتباهات خود را کنار بگذاریم از این است که دیگر دیده نشویم ما عمری وقت صرف کرده ایم تا تصویری از خود بسازیم که نشان دهد ما که هستیم و حال از ما میخواهند تا ان تصویر را کنار بگذاریم زیرا با اصول تازه ای که تصمیم گرفته ایم در این برنامه اجرا کنیم مغایرت دارد پس دچار ترس و تردید می شویم
تمام اینها ترسهائی است که یک تفکر معتاد گونه در من بوجود می اوردکه در صورت برطرف شدن نواقصم به شخصی که دوست ندارم تبدیل شوم واقعیت این است که من سالها از این نواقص بعنوان ابزار استفاده کرده ام و وابستگی شدیدی به انها دارم و یک باور در من بوجود امده که بدون انها زندگی برای من سخت خواهد بود اینجا جائی است که باید به ماهیت واقعی خویش به اینکه می خواهم جه کسی بشوم و به اینکه ایا اماده ایم هرکاری انجام دهیم دوباره بیندیشیم این یعنی عملی کردن اراده یعنی انتخاب و ما باید اماده باشیم تا مسئولیت این تصمیم و این انتخاب را بعهده بگیریم قدم های ششم و هفتم نمیگوید چه کسی باید باشیم میگوید چه کسی نباشیم در واقع هیچ وقت نواقص درمن بطور کامل از بین نمی رود موضوع و هدف قدم ششم شناسائی و رسیدن به یک تعادل نسبی است خداوند زمانی که من به امادگی و وضعیت روحانی مناسب رسیده باشم و اصل سپردن را در مورد نواقصم به اجرا در اوردم (سهمم را انجام دهم)نواقصی را که لازم است در حدی که خودش لازم می داند از من می گیرد
پاسخ
 سپاس شده توسط admin.a ، حـمـیـد ، shapor z ، ناظر11 ، ssaeedg ، مهدی1 ، ناظر9 ، ناظر2 ، ناظر10
#3
بله فکر می کنم اگر اغراق گویی را نداشته باشم نمی توانم نظر دیگران را جلب کنم هنوز دروغ گویی را دوست دارم چون هنوزم بعضی جا ها کارم را راه می اندازد به بعضی از نواقصم هم وابسته هستم مثلا من 20 سال به خشم اعتیاد دارم و جزء مهارتهای بزرگ من است می ترسم دست از خود محوری بردارم دیگران بر من حکومت کنند
پیام سوال : ما زمانی به امادگی کامل می رسیم که تراز نامه ای از سود و زیان نواقص تهیه کرده باشیم
شاید به این فکر کنیم ما بدون انها کی می شوم  ؟ چی می شوم  ؟ و چه چیزی از من باقی خواهد ماند؟ بعضی از نواقص هم تبدیل به مهارت های زندگیم شده اند و من سالها با انها کاسبی کرده ام پول در اورده ام و روابطم تحت اختیار انها بوده است یا اگر انها از من گرفته شوندمن تبدیل به ادم خشک و بی روحی می شوم ( برای ما معتادان ایده یک شهروند محترم بودن تنفر اور است )- و البته ناگفته نماند که ما به خیلی از نواقص خود وابسته هستیم  چون ما معتادان به دنبال زندگی محدود می گردیم و به ان محدوده عادت داریم و بیرون امدن از ان برایمان ترسناک است مثلا اگر ضعف لودگی از من گرفته شود تبدیل به ادم خشک و بی روحی می شوم که خودم ان را دوست ندارم
 زندگی جذابیت خود را از دست دهد و استفاده نکردن از این نقایص برای من ترس‌آور است چون که راه استفاده نکردن از این نقص‌ها یا جایگزین مناسبی برای آنها را نمی‌دانم و تجربه‌ی زندگی بدون آنها را ندارم و در اصل ترس من از زندگی کردن بدون نقص‌هاست و برایم این زندگی ناشناخته است.
نکته : البته بسیار احمقانه است که من فکر کنم  اگر ضعف هایم برطرف شوند به شخصیت دوست نداشتنی تبدیل می شوم چون در زندگی که از روی نواقص عمل نکنم ارامش و روحانیت و امنیت حاکم است 
پاسخ
 سپاس شده توسط admin.a ، ناظر11 ، ssaeedg ، حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر2 ، mjsoori ، ناظر10
#4
بله، گاهی اوقات به این فکر می‌کنم که اگر از تعدادی نقايص استفاده نکنم شاید تبدیل به شخصیتی غیرقابل قبول برای خودم باشم و زندگی جذابیت خود را از دست دهد و استفاده نکردن از این نقايص برای من ترس‌آور است چون که راه استفاده نکردن از این نقص‌ها یا جایگزین مناسبی برای آنها را نمی‌دانم و تجربه‌ ی زندگی بدون آنها را ندارم و در اصل ترس من از زندگی کردن بدون نقص‌هاست و برایم این زندگی ناشناخته است.
پاسخ
 سپاس شده توسط Darush sistan ، حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر10 ، ناظر2
#5
گر تبدیل به انسان شوم چه چیزهایی در من برطرف میشود؟درگیری در من برطرف میشود،عذاب وجدان درمن برطرف میشود،احساس تنهایی و انزوا نمیکنم
مثال بخشش میکنم،دنبال تأییدشدن نیستم،اگر گمنامی را نگه دارم خفه میشوم
پاسخ
 سپاس شده توسط ssaeedg ، حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر10
#6
مقایسه خودم با بعضی از شخصیت ها که دوست ندارم باعث ترس می شود .
ترس از اینکه دیگر هیچ لذتی نخواهم برد به خاطر اینکه تمام لذت ها را در نفقص می بینم .
ترس از خشک بودن .اما ترک هر لذتی لذت جدیدی هدیه می دهد . ترک یک لذت کاذب به اعتماد نفس و عزت نفس می افزاید . مثلا ترک تنبلی و بی تفاوتی باعث پیش رفت و لذت دوبل می شود .

"اندکی صبر سحر نزدیک است"
پاسخ
 سپاس شده توسط Darush sistan ، حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر10
#7
اگر تبدیل به انسان شوم چه چیزهایی در من برطرف میشود؟?درگیری در من برطرف میشود،عذاب وجدان درمن برطرف میشود،احساس تنهایی و انزوا نمیکنم
مثال?بخشش میکنم،دنبال تأییدشدن نیستم،اگر گمنامی را نگه دارم خفه میشوم
پاسخ
 سپاس شده توسط Darush sistan ، حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر10
#8
سلام
این ترس در گذشته در من بود.فکر می کردم بدون نواقص نمیتوان از زندگی استفاده کرد.از تعادل وعدم کنترل اطلاعی نداشتم وفقط الگویی بیمار گونه را در زندگی تکرار می کردم.مانند قطع مصرف ترس از خماری و...برایم غیر قابل درک بود.اما با شروع کارکرد قدم ششش متوجه شدم که زندگی درحالت تعادل است که برایم کارکرد دارد ونواقص مانند موریانه پایه های بهبودی ام را پوچ می کنند.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر10 ، Mehran270
#9
_اگرنواقصم برطرف شوند، به آرامش بیشتر،ماسک زدن کمتر،به اصول نزدیکتر،ازبیماری ومرض دورترورضایتم ازبرنامه بیشترخواهدشد.بیشتراوقات بدلیل بسته شدن دریچه افکاروضعف ایمان وسست شدن باورهایمان وذهنیت معتادگونه سخت است که ازبعضی از رفتارهاکه جزئی ازخصلت وشخصیت من شده وبه آنهاوابستگی پیداکرده ام جداشوم واین برایم ترس آوراست که کارهای گذشته راکناربگذارم ودیگردیده نشوم اما مطمئنأبدون تغییرنمیتوان زندگی خوبی داشت من اگرشخصیتم تغییرنکندوروی خودم کارنکنم محکوم به فنامیشوم.یکی ازاصولی که من بایدازآن استفاده کنم اصل روحانی تسلیم میباشد وایمان داشته باشم که اگراین چیزهادرمن برطرف شوند زندگی وشخصیت زیبایی پیداخواهم کرد.من جاهایی دچارترس میشوم که ازشخصیت بدون نواقص و جدیدمن سوءاستفاده کنند ازبی کفایتی وعدم مدیریت خودم میترسم من اگرمحکم وثابت قدم نباشم ترس به سراغم میاید.
گاهی براثردردکشیدن آگاه میشویم وگاهی براثرآگاه شدن درد میکشیم چون تعادل نداریم اماتغییرکردن دردندارد بلکه مقاومت کردن دربرابربهبودی وتغییرکردن است که درد دارد.
جهان هستی جهان تغییراست وخداوندهم تغییر رادوست دارد.?
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، ناظر9 ، ناظر2 ، حـمـیـد
#10
سوال 2 : آیا می ترسم که اگر این چیزها در من برطرف شوند ، به شخصی که دوست ندارم تبدیل شوم ؟(قدم۶)
بله میترسم ، ناشناخته ها همیشه برایم ترس آورهست.
کتاب میگه ماحاضریم در داخل یه گودال مخوف تاریک و عمیق وحشتناک اما آشنا باشیم تا اینکه برروی زمین مسطح اما ناآشنا راه بریم.
ترس ها همیشه یک عامل بازدارنده هستند.
فکرمیکنم ممکنه دیگه برای اطرافیانم جذاب نباشم ، یا به انسانی خشک و بی مزاج تبدیل شوم ، و.....
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر6 ، ناظر2 ، حـمـیـد
#11
رفتن به ناشناخته ها برای همه ترس روراست من زندگی بافرهنگ خیابانی رادوست دارم به شکل مهارت در زندگی من درامدوزمانی که این مهارت را ازدست میدهیم به شکلی درمیاید
اما همه ماازقطع موادمخدرمیترسیدیم اماامروزمیبینیم که لذت بخش است
من به هرنسبتی که رشد میکنم لذتهای من هم تغییر میکند
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، Mehran270 ، ناظر2 ، حـمـیـد
#12
بله میترسم من عمری بهمین صورت زندگی کرده ام
وبعضی ازاینهاچیزهایست که برای کسب وکار
روابط وحفظ موقعیت خودمدحفظ کرده ام
فکرمیکنم اگرشوخ طبع نباشم باهمه نگم وبخندم
خب ادمی بی روح وغیرقابل تحمل خواهم بود
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر2 ، حـمـیـد ، ناظر10 ، راکی ، یثنا
#13
خب معمولاترس ازتغییرهمیشه بامن بوده وهست من به این روال شخصیتی ورفتاری خوگرفته ام شایداگرجوردیگه ای باشم یابشم نتونم خودم خودموتحمل کنم یاازخودم خوشم نیاد پس بله دراین موردترس دارم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، راکی ، یثنا
#14
سلام عباس معتاد
اینجا جائی است که باید به ماهیت واقعی خویش به اینکه می خواهم چه کسی بشوم و به اینکه آیا آماده ایم هرکاری انجام دهیم دوباره بیندیشیم این یعنی عملی کردن اراده یعنی انتخاب و ما باید آماده باشیم تا مسئولیت این تصمیم و این انتخاب را بعهده بگیریم . قدم های ششم و هفتم نمیگوید چه کسی باید باشیم میگوید چه کسی نباشیم در واقع هیچ وقت نواقص در من بطور کامل از بین نمی رود موضوع و هدف قدم ششم شناسائی و رسیدن به یک تعادل نسبی است . خداوند زمانی که من به آمادگی و وضعیت روحانی مناسب رسیده باشم و اصل سپردن را در مورد نواقصم به اجرا در اوردم ( سهمم را انجام دهم ) نواقصی را که لازم است در حدی که خودش لازم می داند از من می گیرد !
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان