امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 19: در رنجشهایم ، چه طرح ، زمینه ، یا ریشه ای را می بینیم که بارها تکرار شده ؟
#1
سوال 19:   در رنجشهایم ، چه طرح ، زمینه ، یا ریشه ای را می بینیم که بارها تکرار شده ؟ 
پاسخ
#2
در اکثر رنجش های من دخالت در کار دیگران تکراری بود ، اکثر مواقع جاهایی رنجش گرفته بودم که هیچ نقشی نداشتم. هرجا که خواسته هایم برآورده نمیشدند و هرجا که پذیرفته نمیشدم. احساس حقارت ریشه تکراری دیگری در رنجشهای من بود . اینکه اصلا خودم را نمی توانستم جای طرف مقابل بگزارم و همیشه قیافه حق به جانب داشتم. ترس ریشه تمام رنجشهای من است و هیچ رنجشی ندارم که ترس در آن قابل مشاهده نباشد
پاسخ
 سپاس شده توسط admin.a ، ناظر11 ، داود.ص ، حـمـیـد ، ناظر9
#3
در این سوال من نقطه مشترک رنجش هایم را پیدا می کنم تا در قدم ششم بر روی این نواقص و رفتارها یم کار کنم
بعضی از انها : ترس و غرور بعد از ترس
اعتقادات و انگیزه های نادرست ( من هرکاری دوست دارم می کنم ) انتقام واقدام به درگیری فیزیکی غیبت و یا قهر کردن خود ازاری و سرزنش خودم حق به جانبی یاس و انزوا تصورات باطل و بازیهای فکری
پاسخ
 سپاس شده توسط admin.a ، داراب م ، حـمـیـد ، ناظر9
#4
دربیشتررنجشهایمان مواردزیادی وجوددارند که مرتباتکرارشده اند وزیربنای‌بوجود آمدن رنجشهایمان هستند که دراین قسمت پررنگ ترین وبزرگترین
آنهارامی نویسیم.

مثل تمایل برای نگه داشتن رنجش ،خودمحوری ،حق به جانبی، نقشه کشی ،پیش داوری، پیش بینی ،دنبال نتیجه دلخواه بودن ،تعصب های بی مورد نسبت به خانواده ، مذهب واصول.
پاسخ
#5
توقعات بیجا از خودم و خدا و اطرافیان
پاسخ
#6
من به دلیل بیماری اعتیاد و احساسی بودنم معمولا باکوچک ترین چیز رنجش به دل میگرفتم و این ذات بیماری من بود .?
اما یکسری چیزها بوده اند که بیشترین نقش در رنجش های من داشته اند و هر رنجشی را که امروز ریشه یابی میکنم میبینم در اکثر این رنجش ها طرح ، زمینه و ریشه هایی وجود دارند که بارهای زیادی تکرار شده اند.?
طرح و زمینه هایی مانند نقشه کشی(که وقتی به آن نقشه که کشیده بودم نمی رسیدم رنجش پیدا میکردم)?
غرور--توقع--حق بجانبی-احساس حقارت و قربانی شدن--محاسبات غلط--انتظار--بدبینی--خودخواهی و خودمحور و خیلی چیزهای دیگر که همه آنها ریشه در ترس من دارند.✌️
بعضی رنجش ها اصلا وقتی ریشه آنها را نگاه میکنم میبینم هیچ نقشی نداشتم و فقط ذهن من موجب بوجودآمدن آنها بوده است.✌️
خلاصه من باید ریشه رنجش هایم را پیدا کنم و روی آنها کار کنم که بتوانم قوی شوم که کوچکترین چیزها موجب پیدایش رنجش در من نشوند.?
در گذشته وقتی از ما سواستفاده میکردند مثلا? کتک میزدند--برادرم غذای بیشتری میخورد--کمتر به من بهاء میدادند اینها از جمله عواملی بودند که موجب رنجش در من میشدند?
در گذشته به دلیل اینکه نتوانستم استعدادهای خود را بروز دهیم و دیگران را مانع رشد خود می دیدیم یا واقعا مانع بودنداینها موجب رنجش امروز من است که از خیلی ها بدم میاد✌️✌️
پاسخ
#7
با سلام....
منظور از طرح ، زمینه یا ریشه یعنی در تمام رنجشهایم یک یا چند باور یا اعتقاد یا نقص رفتاری وجود دارد که ردپای آنها در همه رنجشها قابل شناسایی ست مثلا ندادن حق اشتباه به دیگران ، حق بجانبی و غرور ، توقع بیجا ، تصورات و تعصبات باطل ، یکی از مهمترین ریشه ها نداشتن روشن بینی و نگاه منصفانه به ماجرا و نقش خود است.
البته طرح ، زمینه یا ریشه میتواند برنامه ریزی برای انتقام گیری محسوس یا نا محسوس هم باشد.
ما معمولا هر اعتراضی را توهین تلقی میکنیم و تاب و تحمل انتقاد را نداریم و انتقاد رو یک نوع بی ارزشی میدانیم 
پاسخ
#8
بیشتر زمینه ها کنترل دیگران ، تاییدطلبی ، خودبزرگ بینی( من بیشتر میدانم) ، حق با من است ، من اشتباه نمی کنم ، حق با من است Heart
پاسخ
#9
پیام سئوال و مغز داستان تو بخش رنجش ها در قدم 4 همینه:
پیدا کردن  طرح ، زمینه ، یا ریشه رنجش ها مون
یعنی من تا نفهمم که الگوی رفتاری یا به عبارتی ریشه شکل گیری رنجش در من چیه
حق ندارم از این مرحله و این قدم عبور کنم. Huh
تمام هدف سئوالات این قسمت اینه که در هر کدوم از ماها ( که تقریبا و کم و بیش در همه ما مشترک هست)
یک سری الگو، طرح زمینه و ریشه مشترک از نواقص هست که باعث شروع رنجش میشه.

هدف اینه که ما دقیقا اون ریشه ها و الگوهای مشابه در هر رنجش رو پیدا کنیم.
پاسخ
#10
در تمام داستان ها و رنجش های من به نظر می رسد که همه مردم دنیا مقصر و در اشتباه بودند
و این من بودم که حق به جانب بودم و زخمی و دل چرکین می ماندم
بی ملاحظگی، غرور و خودخواهی در همه رنجش هایم کاملا پیدا بودند.
پاسخ
#11
ترس ازموردسواستفاده قرارگرفتن
غرورحق بجانبی
وتوقعات بی جا دخالت وفضولی در
همه رنجشهایم دیده میشه
پاسخ
 سپاس شده توسط یثنا ، حـمـیـد
#12
دخالت درکاردیگران کنترل وحس مالکیت نسبت
به دیگران باعث شده سعی درتغییردیگران نصیحت کردنشون
وعصبانی شدن نسبت به رفتاردیگرانه برام
زودرنجی تعصب وکنترل امروزطرح وضمینه
رنجشهایم هستند خیلی ازدیگران توقع احترام
دارم واگربرخلاف ایندباشه میرنجم
پاسخ
 سپاس شده توسط یثنا ، حـمـیـد
#13
صمیمیت بیش ازحدوتوقع زیادداشتن تورنجشهام زیاددیده میشه ب کسی بیش ازظرفیتش میدون میدم وتوقع دارم اونم مثل خودم رفتارکنه بعدمیشه رنجش بنوعی رفتارخودموبارفتارطرف مقابل مقایسه میکنم یکی بیش ازحدی که هست بالامیبرم واینکه غروروترسهای خودم
پاسخ
 سپاس شده توسط یثنا ، حـمـیـد
#14
توقع اینکه همه مثل خودم باشند بی اندازه پیگیر و منظم و این موضوع خیلی باعث رنجش من میشه گذشت بی اندازه در اکثر مواقع هم بی مورد صرف نظر از منافع خودم و درنهایت منجربه به چالش بزرگ در ادامه زندگی و رنجش خیلی زیاد
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#15
در کل ریشه تمام رنجشها را در خودم پیدا میکنم که ناشی از توقعات بیجا، خودمحوری، غرور، قضاوتهای نادرست، هوا و هوس، لذت طلبی و خود بزرگ بینی بودند. رنجشهای باعث رنجش دیگران نیز میشد بعبارت دیگر رنجش من رابطه مستقیمی با رنجش سایرین داشت. به نظر من باید خود را جای دیگران بگذاریم و ببینیم توقعاتی که ما میکنیم چقدر رنجش آور بودند.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان