۱۴۰۰/۴/۲۹، ۰۴:۱۳ عصر
با سلام....
یکی از رفتارهای من که به احساسات گناه و خجالت من دامن میزند اینستکه آنروزِ خودم را با نگاه آگاه و جدان بیدار امروزم مقایسه میکنم یعنی آنروز نه آگاهی داشتم نه وجدان بیدار تقریبا طبیعی بود که آنروز آن اشتباهات را بکنم پس خودم رو مورد سرزنش و قضاوت قرار نمیدهم اما امروز با آن روز خیلی فرق میکند امروز ارزشهای سالم دارم وجدان آگاه دارم تعهد به بهبودی دارم اگر عملی مرتکب شوم که پس از آن احساس گناه و خجالت کنم کاملا واقعی همراه با درد شدید خواهد بود.
گاهی در یک اتفاق احساس گناه میکنم بعد چون هیچ کاری برایش نمیکنم شروع میکنم به انجام بعضی رفتارها مثل: قضاوت و سرزنش کردن خودم ، قطع رابطه با خودم ، نپذیرفتن شرایط خودم ، حرکت نکردن و ناسپاسی و ناشکری ، بیان نکردن احساساتم به خاطر ترس از افشا شدن شخصیتم ، اینجاست که به تاریکخانه احساسات بد فرو میروم و دیگر نمیتوانم خودم را به عنوان یک بیمار بپذیرم.
یکی از رفتارهای من که به احساسات گناه و خجالت من دامن میزند اینستکه آنروزِ خودم را با نگاه آگاه و جدان بیدار امروزم مقایسه میکنم یعنی آنروز نه آگاهی داشتم نه وجدان بیدار تقریبا طبیعی بود که آنروز آن اشتباهات را بکنم پس خودم رو مورد سرزنش و قضاوت قرار نمیدهم اما امروز با آن روز خیلی فرق میکند امروز ارزشهای سالم دارم وجدان آگاه دارم تعهد به بهبودی دارم اگر عملی مرتکب شوم که پس از آن احساس گناه و خجالت کنم کاملا واقعی همراه با درد شدید خواهد بود.
گاهی در یک اتفاق احساس گناه میکنم بعد چون هیچ کاری برایش نمیکنم شروع میکنم به انجام بعضی رفتارها مثل: قضاوت و سرزنش کردن خودم ، قطع رابطه با خودم ، نپذیرفتن شرایط خودم ، حرکت نکردن و ناسپاسی و ناشکری ، بیان نکردن احساساتم به خاطر ترس از افشا شدن شخصیتم ، اینجاست که به تاریکخانه احساسات بد فرو میروم و دیگر نمیتوانم خودم را به عنوان یک بیمار بپذیرم.
