امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال47: درباره افرادی که برای آنها و یا با آنها کار می کرده ام ، چه احساسی دارم ؟
#1
سوال47: درباره افرادی که برای آنها و یا با آنها کار می کرده ام ، چه احساسی دارم ؟ چگونه افکار ، اعتقادات و رفتارهایم باعث بروز اشکال برای من در محیط کارم می گردیدند ؟ 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، مهدی1 ، اسی 1234 ، ssaeedg
#2
_فقط برای امروز سعی میکنم باشرایط کاری ام وکسانی که برای آنها ویاباآنهاکارمیکنم وفق پیداکنم واگرنمیتوانم شرایط ودیگران راتغییردهم غرغرنمیکنم یاشرایط موجود رامیپذیرم ویاخودم را تغییر میدهم.
میپذیرم که من شرایط گذارنیستم وباید به قوانین موجوداحترام بگذارم امروزسعی میکنم صادقانه رفتارکنم دیگرتوقع بیجاندارم ومسائلم راشفاف کرده ام سهل انگارنیستم ودرمورد مسئولیت هایم متعهد هستم.
بخاطرروح سرکش وبی پروایی که مامعتادان داریم هضم ورعایت قوانین برایمان مشکل است واگربتوانیم با واژه روحانی پذیرش درزندگی کناربیائیم راحتترمیشودباهمه چیز کنارآمد.
امروزه بابهبودبخشیدن به ارتباط آگاهانه خود باخداوند،افکارورفتار،وحتی باورهای مانیزتغییرخواهدکرد:
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، Nazer 5 ، ناظر10
#3
در مورد صاحب کارانم اکثرا احساس قربانی بودن را دارم و این احساسات منفی و افکار و اعتقادات و باورهای من نسبت به صاحب کار یا همکاران باعث شد که من هیچ وقت محیط سالم کاری برای خود داشته باشم و اینکه پیرو یک سری اعتقادات پوچ و غلط مثل دخالت در امورات صاحب کار و فدایی بودن – کار کردن خر و خوردن یابو – اون می دزده من هم از اون می دزدم – حقم را نمی دهد جور دیگر می گیرم – عدم مدیریت من با صاحب کار و همکار و یا کارگر- توقعات و وابستگی به انها – دخالت در امورات خصوصی انها – خود را درگیر مسائل عاطفی و احساسی انها کردن - - تنبلی و توقع کاری از انها – رفت و امد نادرست و بدون برنامه ریزی- خودم را در جای واقعی ندیدن – خودم را جانشین صاحب کار دیدن – زور گفتن و تحمیل عقاید به همکاران – تهدید انها – و غیره باعث شد که من هیچ وقت ثبات کاری نداشته باشم و دائما یا اخراج و یا تحقیر می شدم و ارامش کاری نداشتم

پیام سوال :برای موفقیت در کار می بایست خود را در جای واقعی دید و هیچ وقت نباید با مقایسه کردن خود با دیگران احساس بدی به خود راه دادو با عوض کردن باورهایمان و پذیرش اینکه کار نقش مهمی در بهبودی دارد در یک مسیر موفق قرار بگیریم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، اسی 1234 ، Nazer 5 ، ssaeedg ، ناظر10
#4
گاهی خودکم‌بینی گاهی خودبزرگ‌بینی و بدگمانی نسبت به صاحب‌کار و گاهی فکر می‌کردم همه کارها را من انجام می‌دادم و آنان به من نیاز دارند با تصورات باطل و انحراف فکری همیشه فکر می‌کردم و اعتقاد داشتم از من مانند یک نردبان برای رسیدن به اهداف‌شان استفاده می‌کنند. شخصیت من متوقع بود و در اعتقاداتم هم تعادل نداشتم. افکار من تلافی‌جویانه بود و بدون در نظر گرفتن احساسات دیگران هر چه را می‌دیدم برای خودم می‌خواستم همیشه در پی منافع خودم بودم نه منافع جمع رفتار و کارهایم عجولانه و تحت تاثیر ترس بود. امروز سعی می‌کنم به دیگران احترام بگذارم تا بتوانم رابطه‌ي سالمی را برقرار کنم
پاسخ
 سپاس شده توسط اسی 1234 ، eshgholi ، Nazer 5 ، حـمـیـد ، ناظر10
#5
در بعضی مواقع احساس قربانی بودن می کردم.
و مواقعی هم احساس خود بزرگ بینی و برتری و بالعکس خود کم بینی و حقارت.

افکارم دائم در حال قضاوت این بود که همشون دارند دزدی می کنند.
یا اینکه به اندازه مزدشون کار نمی کنند.
و ....

اعتقادم این بود که آدم درستکار وجود نداره فقط من کارم درسته.

با این افکار و عقاید با بالادست و زیردست و مشتری رابطه مثمر ثمر و قابل اعتماد ندارم.
پاسخ
#6
خودکم بینی و گاهی خودبزرگ بینی ، قضاوت ، بدگمانی ،  پیش داوری و بسیاری دیگر از نواقص باعث می شود که تصور کنم آنها از من سوءاستفاده می‌کنند یا مرا وسیله رشد و ترقی خود می دانند?
بااین تصورات باطل همیشه برای ایشان نقشه کشی می کردم و اینگونه عمل کردن هم وقت و هم انرژی مرا می گیرد و همچنین باعث می‌شود از کار کردن با آنها یا کار کردن برای آنها همیشه ناراضی باشم.? 
شاید دلیل آن نداشتن تعادل و افراط و تفریط از جانب من باشد که در بسیاری از موارد به احساس دیگران بی توجه هستم و فقط به خواسته های خود می اندیشم که البته این شیوه رفتاری مرا تنها و منزوی می کند.?

اکنون باید سعی کنم ثبات ( فکری و احساسی ) داشته باشم ، خواست دیگران را در نظر بگیرم ، برای آنها احترام قایل شوم و افکارشان را محترم شمارم.?
اینگونه عمل کردن باعث می‌شود که از زندگی لذت بیشتری ببرم و باعث آزار دیگران نیز نشوم.?

سوال می گوید?تمام احساسات که برایتان می آید همه را تراز و ریشه یابی کنید و آنها را غربال کنید چون بخشی از آن احساسات اشتباه و بخشی درست است و آن بخشی که غلط است از ذهن بیرون کنید و احساس خوب را جایگزین آنها ( احساسات غلط ) کنید ?
سوال می گوید ?در بین جمعی که هستی قانونمندی آنها را رعایت کن و کسی که برای تو کاری انجام می دهد ممنون او باش و اینگونه سطح توقعات خود را پایین بیاور?

در نتیجه?
کم کاری ، مظلوم‌نمایی ، سوءاستفاده و قضاوت می کردم - در روابط کاری باید توقع نداشته باشم که همه از من راضی باشند چون شخصیت ما با هم متفاوت است - انتظار رضایت همگانی از من حماقت است - در کار باید هدف خود را در نظر داشته باشم.?

منظور این سوال این است?که علاقه خود را پیدا کنم و هدف از این علاقه ها را برای خود مشخص کنم.?
ادغام احساسات کاری با روابط دوستانه باعث می شود از همکاران و کسانی که با آنها کار می‌کنم انتظار و گله داشته باشم و با پیدا کردن همکار جدید قید همکار قدیمی را بزنم.?

مقایسه باعث همه مشکلات من معتاد است - قضاوت نیز یکی از دلایل نارضایتی من معتاد است - اعتقاد و انگیزه های ناسالم باعث می شود با افرادی که با آنها یا برای آنها کار می‌کنم رابطه حسنه ای نداشته باشم ?
درک نکردن همکاران و کارفرمایان باعث بروز اشکال در روابط با آنها می شود?
احساسات ناسالم من ( فکر می‌کنم کارم درست است ) باعث مشکل می شود
پاسخ
 سپاس شده توسط اسی 1234 ، eshgholi ، Nazer 5 ، حـمـیـد ، admin1 ، ناظر10
#7
گاهی خود کم بینی و گاهی خود بزرگ بینی و بدگمانی نسبت به صاحب کار و گاهی فکر می کردم همه کارها را من انجام می دادم و انان به من نیاز دارند با تصورات با طل و انحراف فکری همیشه فکر می کردم و اعتقاد داشتم از من مانند یک نردبان برای رسیدن به اهداف شان استفاده می کنند شخصیت من متوقع بود و در اعتقادتم هم تعادل نداشتم

امروز سعی می کنم به دیگران احترام بگذارم تا بتوانم رابطه ی سالمی را برقرار کنم
پاسخ
 سپاس شده توسط Nazer 5 ، حـمـیـد ، admin1 ، ناظر10
#8
خودکم بینی و گاهی خودبزرگ بینی ، قضاوت ، بدگمانی ،  پیش داوری و بسیاری دیگر از نواقص باعث می شود که تصور کنم آنها از من سوءاستفاده می‌کنند یا مرا وسیله رشد و ترقی خود می دانند
بااین تصورات باطل همیشه برای ایشان نقشه کشی می کردم و اینگونه عمل کردن هم وقت و هم انرژی مرا می گیرد و همچنین باعث می‌شود از کار کردن با آنها یا کار کردن برای آنها همیشه ناراضی باشم.
پاسخ
 سپاس شده توسط eshgholi ، toobchi ، مهدی1 ، اسی 1234 ، Nazer 5 ، حـمـیـد ، admin1 ، ناظر10
#9
شاید دلیل آن نداشتن تعادل و افراط و تفریط از جانب من باشد که در بسیاری از موارد به احساس دیگران بی توجه هستم و فقط به خواسته های خود می اندیشم که البته این شیوه رفتاری مرا تنها و منزوی می کند.
پاسخ
 سپاس شده توسط eshgholi ، toobchi ، اسی 1234 ، Nazer 5 ، حـمـیـد ، admin1 ، ناظر10
#10
مقایسه باعث همه مشکلات من معتاد است - قضاوت نیز یکی از دلایل نارضایتی من معتاد است - اعتقاد و انگیزه های ناسالم باعث می شود با افرادی که با آنها یا برای آنها کار می‌کنم رابطه حسنه ای نداشته باشم ?
درک نکردن همکاران و کارفرمایان باعث بروز اشکال در روابط با آنها می شود?
احساسات ناسالم من ( فکر می‌کنم کارم درست است ) باعث مشکل می شود
پاسخ
 سپاس شده توسط مهدی1 ، Nazer 5 ، حـمـیـد ، admin1 ، ناظر10
#11
با سلام....
در شرایط مختلف و صاحب کارهای مختلف احساسات مختلفی داشتم.
گاهی اعتقاد داشتم کارخانه رو شاخ من میجرخد و اگر من نباشم کارخانه لَنگ میشود به همین خاطر توقعات بیجا و تصورات باطل به سراغم میامد و انتظار داشتم هر چه میخواهم نه نگوید و وقتی نه میشنیدم احساس قربانی شدن میکردم و شروع میکردم به خرابکاری به خودم میگفتم حالا که او از کیفیت میدزد من هم از کارش میدزدم چوب لای چرخ تولید میکردم در شراکت دوست داشتم حرف آخر را من بزنم و تصمیم نهایی را من بگیرم البته در منافع خیلی مشکل نداشتم ولی در ریاست معمولا دوست داشتم من رئیس باشم.
من پر از کارهای نیمه تمام هستم اصلا چرا من در اخلاقیات ، اعتقادات و رفتارهای کاری با خودم در صلح نیستم؟ چون خودم ، جایگاهم ، توانایی هایم ، الویتهایم و بضاعتی که دارم را نمیپذیرم و همیشه میخواهم در کارم اولین باشم چه در جایگاه کارگر و چه در جایگاه کارفرما آنجاییکه باید شاگرد باشم اوستا میشوم و برعکس.
اما امروز با در نظر گرفتن شرایطم خود واقعی ام را میپذیرم به قوانین کار احترام میگذارم و سعی میکنم نه بیشتر و نه کمتر باشم منافع مشترک خودم و محیط کارم را در نظر میگیرم و این باعث شده تا انروز حدود ۱۱ سال است که در یک جا کار میکنم و کارفرمایم تا حدودی از من راضیست.
پاسخ
 سپاس شده توسط admin1 ، حـمـیـد ، ناظر10
#12
مقایسه کردن و  قضاوت همیشه در کار به من لطمه زده
همیشه فکر می کردم که من بهترینم
همه اشتباه می کنن
مسیرهای پیشرفت تو حرفه من غلطه
یعنی چی که اینطوری هست، باید اونطوری باشه که من می گم، حالا که اینطوری نیست، منم قبول نمی کنم
بعد از رقابت عقب می کشیدم
بعد دیگران ازم جلو می زدن

و من رنجش می گرفتم
قوانین بازی رو قبول نداشتم
قادر به تغییر قوانین بازی و رقابت هم نبودم
ابعد این نوع قوانین رو به سخره می گرفتم
بعد ترس میومد سراغم
ترس از جا موندن
بعد خودخوری می کردم
پشت سر بقیه غیبت می کردم و مسخرشون می کردم
بعد هم قضاوتشون می کردم که سواد ندارن و چیزی بارشون نیستم
چرخه باطلی که منو دچار مثلث خودمشغولی می کرد
و برای خفه کردن اینهمه احساساتی که در من بوجود میومد مصرف می کردم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر12 ، حـمـیـد ، ناظر10
#13
سوال47: درباره افرادی که برای آنها و یا با آنها کار می کرده ام ، چه احساسی دارم ؟ چگونه افکار ، اعتقادات و رفتارهایم باعث بروز اشکال برای من در محیط کارم می گردیدند؟(قدم۴)
احساس حق به حانبی میکردم ، من خودم را محق میدانستم ، یعنی فکر میکردم همه کاره من هستم ، فکر میکردم اگر من نباشم کارها هیچ وقت انجام نمیشوند ، فکر میکردم حق من بیشتر از اینهاست ، برای همین همیشه در روابطم با همکارانم یا صاحب کارم به مشکل برمیخوردم ، من در روابطم با این اشخاص دچار خودبزرگ بینی یا خودکوچک بینی میشدم .
اساس و پایه روابط من با این افراد مشکل داشت ، من در سر جایم نبودم ،من روابطم بر پایه نواقص بود، من مشکل داشتم .
افکار،اعتقادات و رفتارمن توأم بابیماری بود و رنگ عوض میکرد.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#14
برای من چ کارفرماباشم چ کارگردرهرحالت بنوعی
همیشه حق بامنه ودیگران دارن ازم سواستفاده
میکنن وحقمومیخورن واحساس ضعف سرخوردگی
رنجش وبی اعتمادی دارم فکرمیکنم وقتی کارفرماهستم
کارگربحدکافی کارنمیکنه ومزدش زیاده
وقتی کارگرم فکرمیکنم کارفرماداره ازم سواستفاده
میکنه ووقتی هم کاردارم بنظرم من بیشترازاون
کارمیکنم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10
#15
امروزاحساسم خوبه نسبت ب کارگروکارفرماوهمکارولی قبلادایم توتضادمقایسه ورنجش بودم چراهمکارم کم کاری میکنه اون همکارم منولوداده یکی پشتم حرف زده واین چیزهاصاحب کارزحمت منونمیبینه ب اندازه کافی بهم نمیرسه وکارگرم کم کاره توکارش دزدی میکنه بطورکلی تواین رابطه هرگزموفق نبودم وتوهیچ کاری تاقبل ازشروع بهبودی دوام نیوردم وبهرنحوی بادلخوری جداشدم امااکنون بلطف برنامه وقدمهاسالهاست اروم شادوخوشحال تومحیط کارم باکارگروکارفرماورقیب دارم ب ارومی وبااحترام زندگی میکنم ومشکلی دراین خصوص ندارم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، حـمـیـد


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان