۱۳۹۹/۵/۴، ۱۰:۰۵ صبح
قسمت اول??
احساس تنفر ، تفاوت ، حقارت پوچی ، توانایی کاذب ، حسادت ، غبطه ، تاییدطلبی ، نفرت ، انزوا و...
قسمت دوم??
بهتر دیدن?خودبزرگ بینی یعنی خود را از دیگران بهتر دیدن که موجب می شود اعتماد به نفس کاذب به ما دست بدهد
کمتر دیدن ?خودکم بینی یعنی خود را کمتر از دیگران دیدن که موجب می شود اعتماد به نفس خودمان را از دست دهیم .
قسمت سوم??
رقابت?با رقیب خود مسابقه گذاشتند البته به صورت سالم.
رقابت اصول دارد و اگر اصول انسانی را رعایت کنیم ارزشمند است و باعث رشد ، پیشرفت و حرکت به جلو ما می شود اما اگر رقابت منفی و ناسالم باشد با ارزشهای انسانی مغایرت دارد یعنی موجب تخریب دیگران می شود.?
جلب توجه دیگران برای تایید طلبی است.
تایید طلبی دو جور است یکی به صورت سکوت و یکی بصورت پر حرفی.?
نواقصی مانند?بدبینی ، خودکم بینی ، خودبزرگ بینی ، ترس وغیره...باعث می شد که از معلم و همکلاسیها دوری کنم و همین دوری موجب می شد منزوی شوم?
از سوی دیگر یا اهل رقابت نبودم یا خودم را قادر به رقابت کردن نمیدیدم و این موضوعات باعث میشد درباره معلم ها و همکلاسی هایم قضاوت کنم و احساس خوبی نسبت به آنها نداشته باشم.?
بر علیه معلم نمی شوریدم اما با آنها هم ارتباط نداشتم و این نشان از ترس من و نپذیرفتن واقعیت های زندگی بود?
اینکه باید سعی کنم با خویشتن پذیری روابط خود را با همه اطرافیان ، همکلاسان و همکاران اصلاح کنم?
در نتیجه?
از کودکی بیمار بودیم و ژن بیماری اعتیاد به ما منتقل شده است.?
لازم است از رقابت ناسالم پرهیز کنیم
احساس تنفر ، تفاوت ، حقارت پوچی ، توانایی کاذب ، حسادت ، غبطه ، تاییدطلبی ، نفرت ، انزوا و...
قسمت دوم??
بهتر دیدن?خودبزرگ بینی یعنی خود را از دیگران بهتر دیدن که موجب می شود اعتماد به نفس کاذب به ما دست بدهد
کمتر دیدن ?خودکم بینی یعنی خود را کمتر از دیگران دیدن که موجب می شود اعتماد به نفس خودمان را از دست دهیم .
قسمت سوم??
رقابت?با رقیب خود مسابقه گذاشتند البته به صورت سالم.
رقابت اصول دارد و اگر اصول انسانی را رعایت کنیم ارزشمند است و باعث رشد ، پیشرفت و حرکت به جلو ما می شود اما اگر رقابت منفی و ناسالم باشد با ارزشهای انسانی مغایرت دارد یعنی موجب تخریب دیگران می شود.?
جلب توجه دیگران برای تایید طلبی است.
تایید طلبی دو جور است یکی به صورت سکوت و یکی بصورت پر حرفی.?
نواقصی مانند?بدبینی ، خودکم بینی ، خودبزرگ بینی ، ترس وغیره...باعث می شد که از معلم و همکلاسیها دوری کنم و همین دوری موجب می شد منزوی شوم?
از سوی دیگر یا اهل رقابت نبودم یا خودم را قادر به رقابت کردن نمیدیدم و این موضوعات باعث میشد درباره معلم ها و همکلاسی هایم قضاوت کنم و احساس خوبی نسبت به آنها نداشته باشم.?
بر علیه معلم نمی شوریدم اما با آنها هم ارتباط نداشتم و این نشان از ترس من و نپذیرفتن واقعیت های زندگی بود?
اینکه باید سعی کنم با خویشتن پذیری روابط خود را با همه اطرافیان ، همکلاسان و همکاران اصلاح کنم?
در نتیجه?
از کودکی بیمار بودیم و ژن بیماری اعتیاد به ما منتقل شده است.?
لازم است از رقابت ناسالم پرهیز کنیم