۱۳۹۸/۱۲/۵، ۰۹:۱۰ عصر
برای من یعنی تقویت صفات بصیرت و خود آگاهی و بخشش که تا این صفات را نداشته باشم نمیتوانم جبران خسارت کنم .جبران خسارت های من هرگز کامل نمیشودو همیشه پرونده اش روی میزمه و تاآخر عمرم من باید اصول رروحانی که باعث تغییر واقعی رفتارم با دیگران میشود را تمرین کن و دیگه بدهی و دینی بوجود نیاورم
من به تنهایی هیچ وقت قادر به جبران خسارت بطور کامل نمیشوم و از نیروی برترم باید درخواست کمک کنم من فقط میتوانم سهم خودم را انجام بدهم همین و من انقدر توانایی ندارم که بخام بطور کامل جبران خسارت کنم چون نمیتوانم تخمین بزنم که چه خسارتی زده ام و این خسارت من چه تاثیری بر روی زندگی دیگران گذاشته
مثلن من از کسی مقداری پول برداشته ام جبران خسارت من برگرداندن عین پول نیست که بگم پولش را دادم و جبران خسارت کردم اینطوری نیست شاید من وقتی پول طرف را برداشتم بچه اش
مریض بوده و چون من پولش را برداشته ام نتوانسته بچه اش را دکتر ببره یا براش دارو بخره و بچه اش مرده پس من نمیتوانم بگم ازش جبران خسارت کردم اصلن شاید من هیچ وقت نتوانم ازش جبران خسارت کنم.در جبران خسارت بیشتر از هر جا به حضور نیروی برتر نیازمند هستم و من فقط.میتوانم سهم خود را انجام بدهم
من به تنهایی هیچ وقت قادر به جبران خسارت بطور کامل نمیشوم و از نیروی برترم باید درخواست کمک کنم من فقط میتوانم سهم خودم را انجام بدهم همین و من انقدر توانایی ندارم که بخام بطور کامل جبران خسارت کنم چون نمیتوانم تخمین بزنم که چه خسارتی زده ام و این خسارت من چه تاثیری بر روی زندگی دیگران گذاشته
مثلن من از کسی مقداری پول برداشته ام جبران خسارت من برگرداندن عین پول نیست که بگم پولش را دادم و جبران خسارت کردم اینطوری نیست شاید من وقتی پول طرف را برداشتم بچه اش
مریض بوده و چون من پولش را برداشته ام نتوانسته بچه اش را دکتر ببره یا براش دارو بخره و بچه اش مرده پس من نمیتوانم بگم ازش جبران خسارت کردم اصلن شاید من هیچ وقت نتوانم ازش جبران خسارت کنم.در جبران خسارت بیشتر از هر جا به حضور نیروی برتر نیازمند هستم و من فقط.میتوانم سهم خود را انجام بدهم