۱۳۹۹/۵/۶، ۰۸:۳۹ صبح
یعنی ناتوانی درکنترل واداره زندگی نداشتن تعادل وتناسب درتمام قسمت های زندگی ازخوردن خوابیدن حرف زدن کارکردن یعنی (وسوسه..اجبار..انکار) زندگی میکردم که مصرف کنم ومصرف میکردم که زندگی کنم
خیلی ساده معتاد فردی است که زندگیش را مواد مخدر ویا نواقص کنترل کند غیرقابل اداره معتاد درعذاب حالا هم میتونه مصرف کننده باشه وهم معتادی که فقط پاک ازمواده این بار یجوردیگه زندگیشو به اشفتگی میکشونه
خیلی ساده معتاد فردی است که زندگیش را مواد مخدر ویا نواقص کنترل کند غیرقابل اداره معتاد درعذاب حالا هم میتونه مصرف کننده باشه وهم معتادی که فقط پاک ازمواده این بار یجوردیگه زندگیشو به اشفتگی میکشونه