امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 8 : آیا مواردی در بهبودی من بوده که بواسطه صحبت کردن پیش از موعد با کسی و یا سرز
#1
سوال 8 : آیا مواردی در بهبودی من بوده که بواسطه صحبت کردن پیش از موعد با کسی و یا سرزنش دیگران بخاطر رفتارم ، باعث بدتر شدن اوضاع شده باشم ؟ آنها چه بودند ؟ 
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر11 ، ebrahim9k ، حـمـیـد ، محمدمهدی ۱۲ ، ناظر9
#2
خیلی ازاوقات بجای شنونده بودن همیشه گوینده بودم ودیگران بایدبه دانش وفخرفروشی من توجه میکردندودراین کارهم همیشه افراط میکردم وجالب اینکه تمایلی هم برای شنیدن نقطه نظرات دیگران نداشتم وفقط من بودم که بایداظهارفضل میکردم.برای مثال،داشتم باتعدادی ازهمدردانم که هنوز درعذاب بودندوبعدمتوجه شدم هیچگونه آمادگی برای شنیدن حرفها ونصایح من نداشتندوسرشارازرنجش ازانجمنی هابودندصحبت میکردم که یکی ازآنهابدجور دافعه ازخودش نشان دادودرآن واحدسرشارازکینه ونفرت شد که من سریعأعذرخواهی نموده وموضوع را عوض کردم.ویابخاطرغروربیجایم و نپذیرفتن خطاهاواشتباهاتم مسایل را کشدار میکردم وموجب بدترشدن اوضاع میشدم ویابخاطرخطاهای خودم هزاران توجیه وبهانه میاوردم ودیگران راسرزنش کرده وآنهارامقصرجلوه میدادم.
من زمانیکه بامرضم زندگی میکنم روی خواسته هایم پافشاری واصرارمیکنم خصوصأمواقعی که بجای کمک به حل مشکل وحقیقت گویی،، جانبداری ویاسرزنش میکنم،وقضیه رابیشتربه چالش میکشم وباعث بدترشدن اوضاع میشوم.
ویامواقعی که گمنامی خودم ویادیگران رامیشکنم،مواقعی که بدون فکرکردن به پیامدهای کاری،حرکتی راانجام میدهم، ویابدون فکرومشورت حرفی میزنم، زمانیکه مشورت نمیکنم وبه کله بیمارخودم اعتمادمیکنم،وزمانیکه هیچ تمایلی به گرفتن ترازنامه ودرمیان گذاشتن آن باراهنمایم نداشتم،زمانیکه توانایی پذیرش ودیدن نواقصم رانداشته باشم وباصحبتهای بیجایم در روابط دیگران دخالت کنم،اوقاتی که پیشداوری میکنم ونمیتوانم صبورباشم،ویازمانیکه انتظاربیش ازحدازدیگران داشته باشم دچارخودمحوری میشوم ودریچه افکارم بسته میشود ومعمولأ باعث بدتر شدن اوضاع میشوم.
پاسخ
 سپاس شده توسط مسععود ، Iraj_z ، حـمـیـد ، محمدمهدی ۱۲ ، ناظر9
#3
صحبت پیش از موعد و یا اقرار زودهنگام موجب توقع و گاهی هم بدبینی در طرف مقابل می‌شود.

می‌بایست تراز خود را گرفته و با مشورت نقش خود را پیدا کنم و در آخر به دنبال جبران خسارت باشم تا عملکرد و جبران خسارتم مفید واقع شود.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9
#4
بله من بواسطه غرورم و قبول نکردن خطا و اشتباهم مسئله را کشدار نموده و آنرا بیشتر به گند میکشم نمونه زیاد در کار پیش آمده که یا قبول نکرده ام و یا هزاران توجیه بهانه شاخدار آورده ام یا تقصیرش را به گردن این و آن انداخته ام تا خودم را از اشتباه و خطا مصون بدانم من همیشه در چالش قبول خطاهایم هستم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر11 ، حـمـیـد ، ناظر9
#5
زمانی که بامرضم زندگی میکنم روی خواسته هایم پافشاری واصرارمیکنم خصوصامواقعی که بجای کمک به حل مشکل وحقیقت گویی جانبداری ویاسرزنش میکنم وقضیه رابیشتربه چالش میکشموباعث بدترشدن اوضاع میشوم ویامواقعی که گمنامی خودم ویادیگران رامیشکنم مواقعی که بدون فکرکردن به پیامدهای کاری حرکتی راانجام میدهم ویابدون فکرومشورت حرفی میزنم.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9
#6
(۱۳۹۸/۱۱/۹، ۰۷:۱۷ صبح)admin.a نوشته است: سوال 8 : آیا مواردی در بهبودی من بوده که بواسطه صحبت کردن پیش از موعد با کسی و یا سرزنش دیگران بخاطر رفتارم ، باعث بدتر شدن اوضاع شده باشم ؟ آنها چه بودند ؟ 
زمانهایی را می گوید که من بر اساس احساسات و قبل از انجام مشورت کردن با راهنما و قبل از موقع مقرر شروع به جبران خسارت کنم که باعث بوجود آمدن خسارت جدید میشود.
(آنها چه بودند: اشاره به لیست قدم8 دارد)
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، محمدمهدی ۱۲ ، ناظر9
#7
اگر نمی توان منظور را برسان باید خموش باشی .
باید سعی کنم قبل از حرف زدن به کلمات انتخابی خوب فکر کنم .
به مکان و زمان انتخاب شده برای حرف دقت کنم چون هر سخن جایی وهر نکته مکانی دارد .
باید غیر از زمان و مکان شرایط روحی خودم و طرف مقابل را در نظر داشته باشم .زمانی که هر دو طرف حال مساعد و خوبی داشته باشند و پذیرا حرف همدیگر باشند . در هنگام عصبانیت و خشم بهترین کار سکوت است . در مورد سرزنش دیگران به خاطر رفتار خودم باید بدانم که باعث لجبازی طرف مقابل شده و اوضاع را بدتر می کند و یا صحبت کردن با افرادی که صاحب نظر نیستند ممکن است اوضاع زندگی خودم را بدتر کند
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، محمدمهدی ۱۲ ، ناظر9
#8
بله
مثلا فرزندم عمل خطایی انجام می دهد
من چون فکر ی کنم ـدم خوبی هستم(خیلی خوب شدم)
تحمل کوچکترین خطایی از کسی ندارم(رفتارهای صد برابر خسارت بارتر خودم یادم رفته)
چنان جار و جنجال و دعوایی راه میندازم و سر بچه داد می کشم
که باعث ناراحتی کل خونواده می شم
و بعد هم دوباره پشیمونی خودم و خودخوری و باعث رنجش فرزندم
و متعاقبا توجیه رفتارم که به نفع بچم بود و اصلا اون باعث شد که من عصبانی بشم
در حالیکه رفتار من از اصل خطا خیلی بدتر بود
و اگه کمی صبر می کردم و با آرامش توضیح میدادم کار به اینجاها نمی کشید.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، محمدمهدی ۱۲ ، ناظر9
#9
سلام
هر زمان که با فکر بیمار خودم بخواهم این توانایی رو در خودم زیاد ببینم که حال می توانم دیگران را ارشاد و نصیحت کنم این فعل به وقوع می پیوندد مانند زمانی که بخواهم فرزندم بر اساس تفکرات من رفتار کند و انطور که من می خواهم کارهایش را انجام دهد و زمانی که نتیجه نمی گیرم شروع به سرزنش می کنم.یا این که بخواهم در گروه مدعی شوم...
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد
#10
سلام

- سعی می نمایم که این گونه نباشد ولی اتفاقاتی بوده که امکان داشته من این کار ازم سرزده باشد و من نتوانم به درستی عمل نمایم...
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#11
بله من بدون مشورت وکورکورانه درموردی
جبران خسارت کردم وباواکنش تندطرف
برخوردکردم که وضع بدترشد
ومنم اونومقصرکلی اشتباه خودم
وخسارتی که زده بودم کردم
وکلانه تنهارابطه قطع شد
بلکه کلیم رنجش بجاماند
ازاین دست طرح رنجشهاوحرف
زدنهای نپخته وبدون مشورت
زیاده برام ودرنهایتم نه تنهاکاری
بهترنمیشه بلکه بواسطه اعتیادونواقص
وترسهای درونی خودم کلاطرفدمقابلوباعث
سرزدن این رفتارازخودم دونستم
وبخاطراشتباه خودم دیگرانوسرزنش
کردم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10
#12
بله طرح رنجش ویاعذرخواهی ویاجبران خسارت بدون مشورت بارهامرادرگیرکرده واوضاع بدترشده است وقتی ک بخواهم موردی راترمیم ویاطرح رنجش کنم روحیه وشرایط طرفدمقابل بسیاربسیارمهم است پیداکردن نقش خودم ونحوه سخن گفتن هم همینطورولی بارهابدون مشورت باراهنماخودسرانه موردی راپیگیری کردم ک ازدلخوری ساده ب بحث وکینه وقهرمنتهی شد
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان