۱۳۹۸/۱۱/۲، ۰۶:۱۹ عصر
قسمت دیگر از نداشتن سلامت عقل من این است که به صورت لحظه ای تصمیم به انجام کارهای دیوانه وار می گیرم و بدون توجه به عواقب ان مثل تند بادی بی رحم حمله میکنم و فقط برای مصرف لحظه ای یا احساسی و یا رفتاری بهترین کارها – بهترین دوستان و مهمترین هدف ها را از دست می دهم – عدم تعادل من در احساسات و نداشتن سلامت عقل من لحظه ای برای من انتخاب می کند که کل مسیر زندگی من عوض شود هر کدام از هدف ها و یا کارها و یا دوستان من می توانست سرنوشت زندگی من را به شکل دلخواه و سالم رقم بزنند – من از روی اعتیاد و نواقص با تصمیمات انی و زود گذر و بدون تعهد وارد روابط و یا کارها می شدم و بعد هم خیلی زود همه چیز را نیمه کاره رها می کردم و همیشه درک ما بر مبنای واقعیت نبود و به خاطر همین هم دیگران به مرور از ما فاصله گرفتند و منزوی شدیم و به علت احساس تنهای و بی ارزشی به دنبال هدف های پوچ و بی ارزش بودیم
مثل : رها کردن درس – شغل ها – ورزش – و موقعیت های خوب خانوادگی و اجتماعی
مثل : رها کردن درس – شغل ها – ورزش – و موقعیت های خوب خانوادگی و اجتماعی