۱۳۹۸/۱۰/۲۸، ۰۶:۳۹ عصر
غیر قابل اداره بودن به دو صورت است : 1- ظاهری 2- درونی و شخصیتی
ظاهری :همان اشفتگی های ظاهری و خارجی من است که توسط دیگران هم دیده می شود
مثال : درگیری با خانواده – بد اخلاقی – کارتن خوابی – تیره شدن روابط – زندان – از دست دادن شغل و کار – طرد شدن از طرف خانواده – اوارگی – تخریب – انزوا و تنها شدن – اوارگی و تخریب و غیر قابل استخدام بودن به وضوح مشخصات یک زندگی غیر قابل اراده اند – البته شاغل شدن و پذیرش اجتماعی و بازگشت به خانواده معنایش این نیست که زندگی ما قابل اداره شده است
درونی و شخصیتی :اعتقادات و باور هاو انگیزه های نادرست و فریب کارانه و تخریب کننده – احساس خلاء و تنهایی و حقارت و بی ارزشی - - خود محوری و اینکه دائما فکر می کنیم که تمام دنیا باید حول محور ما بچرخد دنبال چیزی می گردم تا از من مواظبت کند – عکس العمل افراطی و یا تفریطی نسبت به مسائل مختلف – نداشتن ثبات عاطفی و اینکه دائما دنبال چیزی هستم تا با ان این خلاء وحشتناک درونی ام را پر کنم – دوست دارم و تصمیم می گیرم که خیلی از کارها را انجام دهم اما نمی توانم –حق انتخاب نداریم و بدون هدف زندگی می کنیم
قابل اداره شدن زندگی ما بستگی مستقیمی دارد با به تغییر طرز تفکر قبلی ما به زندگی و این حاصل نمی شود مگر اینکه ما حداکثر تلاش خود را برای استفاده از این برنامه به کار بندیم و دیگر عقاید کهنه و قدیمی خود را تحمل نکنیم و دور بریزیم – اگر باورهایمان را تغییر ندهیم زندگی همینطور خواهد ماند
ظاهری :همان اشفتگی های ظاهری و خارجی من است که توسط دیگران هم دیده می شود
مثال : درگیری با خانواده – بد اخلاقی – کارتن خوابی – تیره شدن روابط – زندان – از دست دادن شغل و کار – طرد شدن از طرف خانواده – اوارگی – تخریب – انزوا و تنها شدن – اوارگی و تخریب و غیر قابل استخدام بودن به وضوح مشخصات یک زندگی غیر قابل اراده اند – البته شاغل شدن و پذیرش اجتماعی و بازگشت به خانواده معنایش این نیست که زندگی ما قابل اداره شده است
درونی و شخصیتی :اعتقادات و باور هاو انگیزه های نادرست و فریب کارانه و تخریب کننده – احساس خلاء و تنهایی و حقارت و بی ارزشی - - خود محوری و اینکه دائما فکر می کنیم که تمام دنیا باید حول محور ما بچرخد دنبال چیزی می گردم تا از من مواظبت کند – عکس العمل افراطی و یا تفریطی نسبت به مسائل مختلف – نداشتن ثبات عاطفی و اینکه دائما دنبال چیزی هستم تا با ان این خلاء وحشتناک درونی ام را پر کنم – دوست دارم و تصمیم می گیرم که خیلی از کارها را انجام دهم اما نمی توانم –حق انتخاب نداریم و بدون هدف زندگی می کنیم
قابل اداره شدن زندگی ما بستگی مستقیمی دارد با به تغییر طرز تفکر قبلی ما به زندگی و این حاصل نمی شود مگر اینکه ما حداکثر تلاش خود را برای استفاده از این برنامه به کار بندیم و دیگر عقاید کهنه و قدیمی خود را تحمل نکنیم و دور بریزیم – اگر باورهایمان را تغییر ندهیم زندگی همینطور خواهد ماند