سلام
مادر به من گفت نمیدونم حالش رو داشته باشم یا نه که استحمام کنم، گفتم مادر من به عادت هر روز ظهر، نخوابیدم، کار هم خبری نیست، دلم میخواد حسابی بخوابم، اما دلیل خوبی نیست که سر کار خودم حاضر نشم
حالا که خوب نگاه میکنم، همیشه همین بوده و من سعی کردم، وجدان من راحت و طوری زندگی میکنم که نیروی برتر به من آموزش میدهد
هر چه دارم و هر چه ندارم از اوست ، سپاس از نیرویی که درک میکنم
محمودم معتاد سه سال دو ماه و دوازده روز
مادر به من گفت نمیدونم حالش رو داشته باشم یا نه که استحمام کنم، گفتم مادر من به عادت هر روز ظهر، نخوابیدم، کار هم خبری نیست، دلم میخواد حسابی بخوابم، اما دلیل خوبی نیست که سر کار خودم حاضر نشم
حالا که خوب نگاه میکنم، همیشه همین بوده و من سعی کردم، وجدان من راحت و طوری زندگی میکنم که نیروی برتر به من آموزش میدهد
هر چه دارم و هر چه ندارم از اوست ، سپاس از نیرویی که درک میکنم
محمودم معتاد سه سال دو ماه و دوازده روز