۱۳۹۹/۹/۱۰، ۱۰:۴۹ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳۹۹/۹/۱۵، ۰۹:۴۱ صبح، توسط امیر عباس.ک.)
ما براى اولین بار در زندگى شروع به شناخت خود کرده و احساسات تازهاى
را تجربه مىکنیم: مانند دوست داشتن و دوست داشته شدن و مىفهمیم که
دیگران به ما اهمیت مىدهند و ما هم غمخوار و نگران حال آن ها هستیم.
کارهایى مىکنیم واز چیزهایى لذت مىبریم که قبلاً هرگز نمىتوانستیم حتى
فکرش را هم بکنیم. زمانىکه مرتکب اشتباهى مىشویم، آن را قبول مىکنیم و
از آن درس مىگیریم. شکست را تجربه مىکنیم و یاد مىگیریم که چه طور
موفق شویم. در دوران بهبودى، اغلب مجبوریم با بحران هایى نظیر مرگ
عزیزان، مشکلات مالى و یا طلاق روبرو شویم. این ها واقعیات زندگى هستند و
فقط به خاطر پاکى ما، ناپدید نمىشوند. بعضى از ما حتى پس از سال ها پاکى،
با بیکارى، بىپولى و بىخانه مانى روبرو شدهایم و خود را با این فکر که گویا
پاك بودن زیاد هم براىمان فایده نداشته است، سرگرم کرده و باعث شدهایم
که افکار و احساسات سابق، مانند افسوس، خشم و رنجش دوباره در ما زنده
شوند. هر چقدر هم که ناملایمات زندگى براى ما دردناك باشند، مطلبى که
واضح است، این است که ما نباید چیزى مصرف کنیم، حال هر چه که پیش آید
فرقى نمىکند.